جدول جو
جدول جو

معنی چلقی - جستجوی لغت در جدول جو

چلقی
(چِ)
دهی است از دهستان پایین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد که در 90 هزارگزی شمال فریمان و 10 هزارگزی شمال راه شوسۀ مشهد به سرخس واقع است. دامنه و معتدل است و 286 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش غلات و بنشن. شغل اهالی زراعت و مالداری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چلبی
تصویر چلبی
عنوانی احترام آمیز برای علما، ادبا و شاهزادگان ترک آسیای صغیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلقی
تصویر تلقی
ملاقات کردن، دیدار کردن، برخورد کردن، پذیرفتن، دریافتن، ادراک کردن، فراگرفتن چیزی از کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چلوی
تصویر چلوی
کسی که شغلش چلو پزی و چلو فروشی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلگی
تصویر چلگی
چهل روزگی نوزاد، روز چهلم تولد طفل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چقلی
تصویر چقلی
عمل چغل. سعایت تضریب سخن چینی نمامی، غیبت، شکایت از عمل کسی
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است: چلغب چلته گونه ای پوشش ستبر برای سپاهیان جوشن جبه سطبر و دو لایی سپاهیان چلته، جوشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلقب
تصویر چلقب
چلقد چلته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلبی
تصویر چلبی
آقا، خواجه و سرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلقی
تصویر حلقی
گلویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلقی
تصویر خلقی
رفتاری آفرینشی منسوب به خلق منسوب به خلق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلقی
تصویر تلقی
دیدار کردن، پیش آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چوقی
تصویر چوقی
لاغر و باریک مانند چوق الف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلقی
تصویر غلقی
پا زهر از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلقی
تصویر قلقی
گردن آویز
فرهنگ لغت هوشیار
انداخته شده افتاده، نویسیده اندازنده، نویسنده انداخته شده (بر زمین و جز آن)، املا کرده. اندازنده (بر زمین و جز آن)، املا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلقی
تصویر جلقی
زلغی چل زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلاقی
تصویر چلاقی
شکسته یا بریده بودن دست یاپای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملقی
تصویر ملقی
((مُ قا))
انداخته شده (بر زمین و جز آن)، املاء کرده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلقی
تصویر تلقی
((تَ لَ قِّ))
آموختن، ملاقات کردن، برخورد کردن، فراگیری، آموزشی، دیدار، برخوردن، پذیرش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملقی
تصویر ملقی
((مُ))
اندازنده (بر زمین و جز آن)، املاء کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چوقی
تصویر چوقی
مجازاً لاغر و باریک، مانند چوق الف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چلبی
تصویر چلبی
((چَ لَ))
خواجه، آقا، سرور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چاقی
تصویر چاقی
Chubbiness, Corpulence, Obesity, Plumpness, Portliness, Pudginess, Stockiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چاقی
تصویر چاقی
obésité, corpulence, rondeur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چاقی
تصویر چاقی
полнота , тучность , ожирение , тучность , пухлость , коренастость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چاقی
تصویر چاقی
Dicke, Fettleibigkeit, Fülle, Beleibtheit, Plumpheit, Stämmigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چاقی
تصویر چاقی
повнота , огрядність , ожиріння , повнота , огрядність , пухкість , кремезність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چاقی
تصویر چاقی
otyłość, pulchność, krępość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چاقی
تصویر چاقی
胖 , 肥胖 , 肥胖 , 丰满 , 矮胖
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چاقی
تصویر چاقی
obesidade, corpulência, rechonchura
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چاقی
تصویر چاقی
obesità, corpulenza, rotondità, robustezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چاقی
تصویر چاقی
gordura, corpulencia, obesidad, rechonchez
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از چاقی
تصویر چاقی
dikte, obesitas, molligheid, corpulentie, gedrongenheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از چاقی
تصویر چاقی
ความอ้วน , ความอ้วน , โรคอ้วน , ความอ้วน , ความอ้วน , ความอ้วน , ความอ้วน
دیکشنری فارسی به تایلندی