جدول جو
جدول جو

معنی چلزی - جستجوی لغت در جدول جو

چلزی
از ابزارهای دستگاه نخ ریسی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چلبی
تصویر چلبی
عنوانی احترام آمیز برای علما، ادبا و شاهزادگان ترک آسیای صغیر
فرهنگ فارسی عمید
(چِ)
دهی است از دهستان پایین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد که در 90 هزارگزی شمال فریمان و 10 هزارگزی شمال راه شوسۀ مشهد به سرخس واقع است. دامنه و معتدل است و 286 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش غلات و بنشن. شغل اهالی زراعت و مالداری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(چِلْ لَ)
چل روزگی نوزاد. چهل روزگی ولادت نوزاد. روز چهلم تولد طفل
لغت نامه دهخدا
(چِلْ لَ / لِ)
در تداول عامه، به معنی چل روزگی یا چهل سالگی است و بیشتر در مورد چهل روزگی کودک نوزاد مصطلح است
لغت نامه دهخدا
(چَ لَ)
دهی از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاه که در 6 هزارگزی جنوب کوزران و 4 هزارگزی باختر راه فرعی کوزران به چهار زبر واقع است. دشت و سردسیر است و 200 تن سکنه دارد. آبش از چاه و نهر دوکتان. محصولش غلات حبوبات دیم، مختصر چغندر قند و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش در تابستان اتومبیل رو است. در زمستان گله داران به گرمسیر حدود ذهاب می روند و زارعین نعورآباد که خرابه است در این ده ساکن میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چِ / چُ لَ / لُو)
چلویی. در تداول عامه، به کسی گویند که چلوپزی یا چلوفروشی پیشه دارد. چلوپز. مدیر چلوپزخانه. آنکه چلوپزی و چلوفروشی کند. و رجوع به چلو و چلوپز و چلویی شود
لغت نامه دهخدا
مرکب از چهل + م ماقبل مضموم، پسوند عددی، مرتبۀ چهل که در میان مرتبۀ سی و نهم و چهل و یکم واقع است
لغت نامه دهخدا
تصویری از چلوی
تصویر چلوی
کسی که شغلش چلو پزی و چلو فروشی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلگی
تصویر چلگی
چهل روزگی نوزاد، روز چهلم تولد طفل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلبی
تصویر چلبی
آقا، خواجه و سرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلزه
تصویر چلزه
((چِ لِ زِ))
سوخته شده گوشت و نظایر آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چلبی
تصویر چلبی
((چَ لَ))
خواجه، آقا، سرور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فلزی
تصویر فلزی
معدنيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از فلزی
تصویر فلزی
Metallic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فلزی
تصویر فلزی
métallique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فلزی
تصویر فلزی
metallisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فلزی
تصویر فلزی
ধাতব
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از فلزی
تصویر فلزی
metálico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فلزی
تصویر فلزی
металлический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فلزی
تصویر فلزی
metallisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فلزی
تصویر فلزی
metaliczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فلزی
تصویر فلزی
металевий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فلزی
تصویر فلزی
metálico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فلزی
تصویر فلزی
دھاتی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از فلزی
تصویر فلزی
โลหะ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از فلزی
تصویر فلزی
metallico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فلزی
تصویر فلزی
metali
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از فلزی
تصویر فلزی
金属の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از فلزی
تصویر فلزی
金属的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از فلزی
تصویر فلزی
מתכתי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از فلزی
تصویر فلزی
금속의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از فلزی
تصویر فلزی
logam
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از فلزی
تصویر فلزی
धात्विक
دیکشنری فارسی به هندی