جدول جو
جدول جو

معنی چلتوک - جستجوی لغت در جدول جو

چلتوک
شلتوک، برنجی که هنوز آن را از پوست در نیاورده باشند، برنج نکوبیده ای که دارای پوستۀ نازک گندمی رنگ است، شالی
تصویری از چلتوک
تصویر چلتوک
فرهنگ فارسی عمید
چلتوک(چَ)
شلتوک. برنج با پوست. برنج پوست نگرفته. برنج پوست ناکنده. برنجی که هنوز از پوست برنیاورده باشند. شالی. برنج از پوست برنیامده. و رجوع به شالی و شلتوک و چلتوک زار شود
لغت نامه دهخدا
چلتوک
برنجگ پوست نگرفته
تصویری از چلتوک
تصویر چلتوک
فرهنگ لغت هوشیار
چلتوک((چَ))
برنجی که هنوز پوستش را نکنده باشند، شلتوک
تصویری از چلتوک
تصویر چلتوک
فرهنگ فارسی معین
چلتوک
شالی، شلتوک، برنج (پوست نگرفته)
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چتوک
تصویر چتوک
گنجشک، پرندۀ کوچک خاکی رنگ وحلال گوشت از دستۀ سبکبالان، بنجشک، مرکو، ونج، چغک، چکوک، عصفور، مرگو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شلتوک
تصویر شلتوک
برنجی که هنوز آن را از پوست در نیاورده باشند، برنج نکوبیده ای که دارای پوستۀ نازک گندمی رنگ است، شالی
فرهنگ فارسی عمید
(چُ)
بمعنی چغوک است که گنجشک باشد و بعربی عصفور خوانند. (برهان). گنجشک باشد و آن را چغوک و چکوک نیز خوانند. (جهانگیری). بمعنی گنجشک یعنی سرچه و چغک و چکوک. (شعوری). بمعنی چقوق است که گنجشک باشد و بعربی عصفور خوانند. (آنندراج). چغوک و گنجشک و عصفور. (ناظم الاطباء). چغک (در لهجۀ اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه). رجوع به چغک و چغوک و چکوک و گنجشک شود
لغت نامه دهخدا
(چَ)
شلتوک زار. زمینی که در آن برنج کارند. برنج زار. شالی پایه. شالی زار. و رجوع به شالی پایه و شالی زار شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
چلتوک. شالی. (یادداشت مؤلف). شالی و برنجی که هنوز از پوست برنیاورده باشند. (از برهان) (از غیاث) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری) :
چو شلتوک آمد به دنیا درون
به چاهی ز کربال شد سرنگون.
بسحاق اطعمه (از انجمن آرا).
- باباشلتوک، این لفظ که در هجو دماغی واقع شده، لفظی است موضوع که از راه ریشخند گفته میشود. (از آنندراج).
- شلتوک کاری، زراعت برنج. (ناظم الاطباء).
- شلتوک کوبی، کوبیدن برنج با پوست و برآوردن از پوست. (یادداشت مؤلف).
- ، کارخانه ای که در آن شالی کوبند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(چُ)
ریسمانی که چون آن را بر چرخ آسیابندند چرخ از گردش بازمیماند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
ریسمانی است که برگردن اسبان بندند. (برهان) (از جهانگیری) (از رشیدی) (انجمن آ را) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). عنان اسب. فسار. افسار. اوسار، (در تداول روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه). جلو. پالهنگ و رجوع به جلو شود، رسنی که به گردن آسیا بندند. (شرفنامۀ منیری). و رجوع به چلوک شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از چلوک
تصویر چلوک
ریسمانی است که بر گردن اسبان بندند عنان افسار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چتوک
تصویر چتوک
گنجشک
فرهنگ لغت هوشیار
چلتوک، شالی و برنجی که هنوز از پوست برنیاورده باشند برنجی که هنوز آن را از پوست در نیاوده باشند چلتوک شالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلتوک زار
تصویر چلتوک زار
زمینی که در آن برنج کارند برنج زار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شلتوک
تصویر شلتوک
((شَ))
برنجی که هنوز پوستش را نکنده باشند، چلتوک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چتوک
تصویر چتوک
((چُ))
گنجشک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چلوک
تصویر چلوک
((چَ))
ریسمانی است که بر گردن اسبان بندند، عنان، افسار
فرهنگ فارسی معین
شلتوک زار، برنج زار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خوراک پر روغن، لباس روغنی و کثیف
فرهنگ گویش مازندرانی
از انواع مرغابی
فرهنگ گویش مازندرانی
شالی
فرهنگ گویش مازندرانی