- چلبی
- آقا، خواجه و سرور
معنی چلبی - جستجوی لغت در جدول جو
- چلبی ((چَ لَ))
- خواجه، آقا، سرور
- چلبی
- عنوانی احترام آمیز برای علما، ادبا و شاهزادگان ترک آسیای صغیر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خواهی
جلب بدن، فاحشگی نامستوری، حقه بازی مکاری محیلی
کسی که شغلش چلو پزی و چلو فروشی است
چهل روزگی نوزاد، روز چهلم تولد طفل
قسمی نان روغنی تنک
فلزی که از آن الواح و صفحه ها کنند و از آن سماور و آفتابه و سینی و سطل ارزانقیمت بسازند
منسوب به سلب نفیی منفی: صفات سلبی
سنگ فسان، سنگ پرواز
ویژگی چیزی که از چوب ساخته شود، ویژگی آنکه یا آنچه مانند چوب خشک باشد
ورقۀ نازک فلزی که از ترکیب روی و آهن ساخته می شود، کنایه از حلب، تهیه شده در حلب
ویژگی خواهران یا برادرانی که فقط از جانب پدر مشترک باشند، مربوط به پدر، مربوط به یک نسل
مادۀ آلی درون بدن حیوانات و دانۀ گیاهان که در آب حل نمی شود، پیه، کنایه از سرشیر، قیماق، چرب بودن، روغن دار بودن، مقابل درشتی و خشونت، کنایه از نرمی، ملایمت، رفق، مدارا، ملاطفت، برای مثال به هر کار چربی به کار آوری / سخن ها چنین پرنگار آوری (فردوسی۲ - ۱۲۱۱)
سگروش هر یک از وابستگان به دبستان فرزانی سگروشی
((چَ))
فرهنگ فارسی معین
پیه، ماده روغنی که روی آبگوشت جمع می شود، سرشیر، قیماق، به ملایمت رفتار کردن، مهربانی نمودن
Wood, Wooden
деревянный
aus Holz
дерев'яний
drewniany
de madeira
di legno
de madera
en bois
van hout
خشبيٌّ
लकड़ी , लकड़ी का