جدول جو
جدول جو

معنی چلبی - جستجوی لغت در جدول جو

چلبی
عنوانی احترام آمیز برای علما، ادبا و شاهزادگان ترک آسیای صغیر
تصویری از چلبی
تصویر چلبی
فرهنگ فارسی عمید
چلبی
(چَ لَ)
در ترکی به معنی آقا و خواجه و سرور. بلسان الروم سیدی. (ابن بطوطه)
لغت نامه دهخدا
چلبی
(چَ لَ)
دهی است جزء دهستان بزچاو بخش وفس شهرستان اراک که در 15 هزارگزی جنوب کمیجان بر سر راه نیمه شوسۀ کمیجان به اراک واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 556 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش غلات، ارزن، ذرت، بنشن، پنبه، انگور وقلمستان. شغل اهالی زراعت، گله داری و قالی بافی و راهش نیمه شوسه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
چلبی
(چَ لَ)
سلطان صوفی، بنا بگفتۀ مؤلف عالم آرا یکی از کردانی بوده است که در دوران شاه عباس صفوی به حکومت دیلمان گیلان رسیده است. (از کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او تألیف رشید یاسمی ص 208). و نیزرجوع به تعلیقات مجمل التواریخ گلستانه ص 326 شود
حدیث، پیش از جنگ شجاعتی نبود:
گفت پیغمبر سپهدار قلوب
لاشجاعه یا فتی قبل الحروب.
مولوی
علی الجمع، کمرهای باریک و لاغر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
چلبی
(چَ لَ)
مصدرمنحوت از غارت عربی، غارت کردن. اغاره:
چون دید ماهیان زمستان که در سفر
نوروزمه بماند قریب مهی چهار
اندر دوید و مملکت او بغارتید
با لشکری گران و سپاهی گزافه کار.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
چلبی
آقا، خواجه و سرور
تصویری از چلبی
تصویر چلبی
فرهنگ لغت هوشیار
چلبی
((چَ لَ))
خواجه، آقا، سرور
تصویری از چلبی
تصویر چلبی
فرهنگ فارسی معین
چلبی
چربی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حلبی
تصویر حلبی
ورقۀ نازک فلزی که از ترکیب روی و آهن ساخته می شود، کنایه از حلب، تهیه شده در حلب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چربی
تصویر چربی
مادۀ آلی درون بدن حیوانات و دانۀ گیاهان که در آب حل نمی شود، پیه، کنایه از سرشیر، قیماق، چرب بودن، روغن دار بودن، مقابل درشتی و خشونت، کنایه از نرمی، ملایمت، رفق، مدارا، ملاطفت، برای مثال به هر کار چربی به کار آوری / سخن ها چنین پرنگار آوری (فردوسی۲ - ۱۲۱۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صلبی
تصویر صلبی
ویژگی خواهران یا برادرانی که فقط از جانب پدر مشترک باشند، مربوط به پدر، مربوط به یک نسل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چوبی
تصویر چوبی
ویژگی چیزی که از چوب ساخته شود، ویژگی آنکه یا آنچه مانند چوب خشک باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سلبی
تصویر سلبی
منسوب به سلب نفیی منفی: صفات سلبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلبی
تصویر کلبی
سگروش هر یک از وابستگان به دبستان فرزانی سگروشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صلبی
تصویر صلبی
سنگ فسان، سنگ پرواز
فرهنگ لغت هوشیار
فلزی که از آن الواح و صفحه ها کنند و از آن سماور و آفتابه و سینی و سطل ارزانقیمت بسازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلگی
تصویر چلگی
چهل روزگی نوزاد، روز چهلم تولد طفل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلوی
تصویر چلوی
کسی که شغلش چلو پزی و چلو فروشی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلبی
تصویر جلبی
جلب بدن، فاحشگی نامستوری، حقه بازی مکاری محیلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلبک
تصویر چلبک
قسمی نان روغنی تنک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلبی
تصویر سلبی
((سَ لْ))
منسوب به سلب، نفیی، منفی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چربی
تصویر چربی
((چَ))
پیه، ماده روغنی که روی آبگوشت جمع می شود، سرشیر، قیماق، به ملایمت رفتار کردن، مهربانی نمودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حلبی
تصویر حلبی
((حَ لَ))
منسوب به حلب، ورقه آهنی که روی آن را با قلع اندود کنند تا در مقابل رطوبت محفوظ ماند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طلبی
تصویر طلبی
خواهی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چوبی
تصویر چوبی
Wood, Wooden
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چوبی
تصویر چوبی
en bois
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چوبی
تصویر چوبی
деревянный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چوبی
تصویر چوبی
aus Holz
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چوبی
تصویر چوبی
дерев'яний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چوبی
تصویر چوبی
drewniany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چوبی
تصویر چوبی
木制的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چوبی
تصویر چوبی
de madeira
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چوبی
تصویر چوبی
di legno
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چوبی
تصویر چوبی
de madera
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از چوبی
تصویر چوبی
van hout
دیکشنری فارسی به هلندی