جدول جو
جدول جو

معنی چشده - جستجوی لغت در جدول جو

چشده
عادت، طمع
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چشمه
تصویر چشمه
(دخترانه)
مکانی که آب زیرزمینی در آنجا به طور طبیعی در سطح زمین ظاهر می شود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چفده
تصویر چفده
چفته، خمیده، خم شده، برای مثال یکی چون درختی بهی چفده از بر / یکی گردنی چون سپیدار دارد (ناصرخسرو - ۳۷۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشیده
تصویر چشیده
ویژگی چیزی که مزه شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرده
تصویر چرده
رنگ پوست بدن و روی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چزده
تصویر چزده
جزغاله، هر چیز کاملاًسوخته، جزغ، جزدر، جزدره، جزدو، جزر، جز، چزده، چزدره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشمه
تصویر چشمه
محل خارج شدن طبیعی آب از زمین، برای مثال هر کجا چشمهای بود شیرین / مردم و مرغ و مور گرد آیند (سعدی - ۶۸)
نمونه مثلاً یک چشمه از دیوانه بازی های برادرم را دیدی،
سوراخ ریز مثلاً چشمۀ سوزن، منبع، مبدا و اصل چیزی،
خورشید، آفتاب، سوراخ ریز در پارچه یا جامه، حلقه های ریز زره و کمربند
چشمۀ آتش فشان: چشمۀ آفتاب، کنایه از خورشید
چشمۀ آفتاب: کنایه از خورشید
چشمۀ الیاس: آب حیات، آب چشمه ای در ظلمات که هرکس از آب آن بیاشامد عمر جاویدان پیدا می کند و هرگز نمی میرد و خضر پیغمبر از آن آب نوشیده است، آب زندگی، آب بقا، آب حیوان، آب خضر، چشمۀ خضر، چشمۀ حیات، چشمۀ حیوان، چشمۀ زندگی، چشمۀ نوش
چشمه چشمه: ویژگی که سوراخ های بسیار داشته باشد مانند لانۀ زنبور، سوراخ سوراخ، ویژگی پارچه یا جامهای که در آن سوراخ های بسیار پیدا شده باشد
چشمۀ حیات: آب حیات، آب چشمه ای در ظلمات که هرکس از آب آن بیاشامد عمر جاویدان پیدا می کند و هرگز نمی میرد و خضر پیغمبر از آن آب نوشیده است، آب زندگی، آب بقا، آب حیوان، آب خضر، چشمۀ خضر، چشمۀ حیات، چشمۀ حیوان، چشمۀ زندگی، چشمۀ نوش، برای مثال لب های تو خضر اگر بدیدی / گفتی لب چشمۀ حیات است (سعدی۲ - ۳۳۴)
چشمۀ حیوان: آب حیات، آب چشمه ای در ظلمات که هرکس از آب آن بیاشامد عمر جاویدان پیدا می کند و هرگز نمی میرد و خضر پیغمبر از آن آب نوشیده است، آب زندگی، آب بقا، آب حیوان، آب خضر، چشمۀ خضر، چشمۀ حیات، چشمۀ حیوان، چشمۀ زندگی، چشمۀ نوش، برای مثال ز کار بسته میندیش و دل شکسته مدار / که آب چشمۀ حیوان درون تاریکی ست (سعدی - ۷۱)
چشمۀ خاوری: چشمۀ آفتاب، کنایه از خورشید
چشمۀ خضر: آب حیات، آب چشمه ای در ظلمات که هرکس از آب آن بیاشامد عمر جاویدان پیدا می کند و هرگز نمی میرد و خضر پیغمبر از آن آب نوشیده است، آب زندگی، آب بقا، آب حیوان، آب خضر، چشمۀ خضر، چشمۀ حیات، چشمۀ حیوان، چشمۀ زندگی، چشمۀ نوش، برای مثال زبان در آن دهن پاک گفتیی که مگر / میان چشمۀ خضر است ماهیی گویا (خاقانی - ۹)
چشمۀ روز: چشمۀ آفتاب، کنایه از خورشید
چشمۀ روشن: چشمۀ آفتاب، کنایه از خورشید
چشمۀ زندگی: آب حیات، آب چشمه ای در ظلمات که هرکس از آب آن بیاشامد عمر جاویدان پیدا می کند و هرگز نمی میرد و خضر پیغمبر از آن آب نوشیده است، آب زندگی، آب بقا، آب حیوان، آب خضر، چشمۀ خضر، چشمۀ حیات، چشمۀ حیوان، چشمۀ زندگی، چشمۀ نوش
چشمۀ سیماب: چشمۀ آفتاب، کنایه از خورشید
چشمۀ سیماب ریز: چشمۀ آفتاب، کنایه از خورشید
چشمۀ قیر: کنایه از شب
چشمۀ قیرگون: چشمۀ قیر، کنایه از شب
چشمۀ گرم: چشمۀ آفتاب، کنایه از خورشید
چشمۀ نور: چشمۀ آفتاب، کنایه از خورشید
چشمۀ نوربخش: چشمۀ آفتاب، کنایه از خورشید
چشمۀ نوش: آب حیات، آب چشمه ای در ظلمات که هرکس از آب آن بیاشامد عمر جاویدان پیدا می کند و هرگز نمی میرد و خضر پیغمبر از آن آب نوشیده است، آب زندگی، آب بقا، آب حیوان، آب خضر، چشمۀ خضر، چشمۀ حیات، چشمۀ حیوان، چشمۀ زندگی، چشمۀ نوش
چشمۀ هور: چشمۀ آفتاب، کنایه از خورشید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشته
تصویر چشته
طعمه ای که به حیوانات می دهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشنده
تصویر چشنده
ویژگی کسی که مزۀ چیزی را بچشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چیده
تصویر چیده
ویژگی گل یا میوه که از درخت کنده شده، کنایه از ویژگی آنچه از میان چیزهایی برگزیده و جداشده باشد، گزیده، ویژگی آنچه با نظم و ترتیب در کنار هم یا روی هم قرار داده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشمه
تصویر چشمه
جائی که آنجا آب جوشد و روان شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قشده
تصویر قشده
دردماست، سرشیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشده
تصویر رشده
پاکزاد پاکزاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشنده
تصویر چشنده
کسی که مزه چیزی را بچشد، چاشنی گیر
فرهنگ لغت هوشیار
چاشت، طعمه نواله، غذایی که بحیوانات (ماهیان جانوران درنده و غیره) دهند، چاشنی مزه، کمی از گوشت که بمرغان شکاری دهند تا آنها را حریصص بشکار کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هشده
تصویر هشده
هیجده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرده
تصویر چرده
رنگ لون (عموما)، رنگ چهره و پوست: سیاه چرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چیده
تصویر چیده
با نظم و ترتیب گذاشته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چفده
تصویر چفده
خمیده و خم شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشیده
تصویر چشیده
مزه کرده چاشنی شده، تجربه شده آزموده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشده
تصویر نشده
جست و جوی گمشده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرده
تصویر چرده
((چَ دِ))
رنگ، رنگ پوست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چفده
تصویر چفده
((چَ دَ))
خمیده، خم شده، چفته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چشیده
تصویر چشیده
((چَ یا چِ دِ))
مزه کرده، چاشنی شده، تجربه شده، آزموده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چشمه
تصویر چشمه
((چَ مِ یا چَ مَ))
جایی از زمین یا کوه که به طور طبیعی آب از آن بیرون آید، سوراخ ریز، منبع، اصل، آب اندک، چیز اندک، قسم، نوع، ممر معاش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چشته
تصویر چشته
((چَ یاچِ تِ))
چاشت، طعمه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چیده
تصویر چیده
گل یا میوه از درخت کنده شده، برگزیده، منتخب، گسترده و پهن شده به نظم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چشمه
تصویر چشمه
Spring
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چشمه
تصویر چشمه
источник
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چشمه
تصویر چشمه
Quelle
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چشمه
تصویر چشمه
джерело
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چشمه
تصویر چشمه
źródło
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چشمه
تصویر چشمه
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چشمه
تصویر چشمه
nascente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چشمه
تصویر چشمه
sorgente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی