- چسنگ
- کل کچل، داغ پیشانی که بر اثر کثرت سجده یا بعلتی دیگر حاصل گردد
معنی چسنگ - جستجوی لغت در جدول جو
- چسنگ
- کچل، تاس، دارای سر بی مو، ویژگی سری که موهای آن بر اثر بیماری یا علت دیگر ریخته باشد، مبتلا به کچلی، کل، خشنگ، طاس، دغسر، داغسر، لغسر، اصلع، تویل، تز، داغ پیشانی که از کثرت سجده کردن یا به سبب دیگر پیدا شده باشد، داغ پیشانی
- چسنگ ((چَ سَ))
- کل، کچل، داغ پیشانی که بر اثر کثرت سجده یا به علتی دیگر حاصل گردد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آوازی که از برخورد پیاپی شمشیر و گرز و مانند آنها بر آید، صدای زه کمان، آواز درای و زنگ، صدایی که در کوه و گنبد پیچد، آواز شکستن بلور و مانند آن
بازی ناشایسته، بازی قمار
لیمودارو
چرنگیدن، جرنگ
منقار جانوران و مرغان خمیده و منحنی و انگشت دست انسان و پنجه و چنگال درندگان را گویند
حجر و جسمی صلب و سخت که از زمین استخراج میکنند وماده که کوههای صلب را تشکیل میدهد
منقار، نوک پرندگان، پوزۀ چهارپایان
از سازهای سیمی قدیمی که ۴۶ سیم دارد و با انگشتان دست نواخته می شود، هارپ، برای مثال پیران چنگ پشت و جوانان چنگ زلف / در چنگ، جام باده و در گوش بانگ «چنگ» (سوزنی - ۲۳۲) ، هر چیز خمیده یا سرکج، خمیده، منحنی
پنجۀ انسان، پنج انگشت دست انسان
پنجه و چنگال درندگان و پرندگان، دست، قلاب، چنگک
چنگ زدن: نواختن چنگ، به چیزی چنگ انداختن، دست انداختن به چیزی، کنایه از متوسل شدن
چنگ مریم: در علم زیست شناسی گل، گل نگون سار،برای مثال برست از چنگ مریم شاه عالم / چنانک آبستنان از «چنگ مریم» (نظامی۲ - ۲۳۶)
پنجۀ انسان، پنج انگشت دست انسان
پنجه و چنگال درندگان و پرندگان، دست، قلاب، چنگک
چنگ زدن: نواختن چنگ، به چیزی چنگ انداختن، دست انداختن به چیزی، کنایه از متوسل شدن
چنگ مریم: در علم زیست شناسی گل، گل نگون سار،
مادۀ سفت و سخت که جزء ساختمان پوستۀ جامد زمین است و اغلب دارای مواد و عناصر معدنی است،
قطعۀ سنگ یا فلز به مقدار معین که با آن چیزی را در ترازو وزن کنند، سنگ ترازو، سنجه،
مقیاسی برای اندازه گیری آب جاری، معادل حجم آبی که در ثانیه از قنات یا رودخانه جاری شود و مقدار آن مختلف است،
در پزشکی جسم سخت و سفت به صورت شن و سنگ ریزه که از رسوب مواد مختلف در بعضی از اعضای بدن مانند کلیه و مثانه و کیسه صفرا تشکیل می شود،
وزن، کنایه از قدر، وقار، برای مثال مردی گزید راد و خردمند و پیش بین / بارای و باکفایت و باسنگ و باوقار (فرخی - ۱۹۱)
سنگ آتش: نوعی سنگ سخت به رنگ سیاه یا قهوه ای که از اصطکاک آن با آهن جرقه تولید می شود و پیش از اختراع کبریت به وسیلۀ آن آتش می افروختند، سنگ آتش زنه، سنگ چخماق
سنگ آذرین: سنگی که از سرد شدن و انجماد مواد مذاب درون زمین تشکیل می شود، سنگ آتشفشانی، احجار آذرین
سنگ آس: آس، هر یک از دو سنگ مسطح، گرد و برهم نهاده که غلات را با آن خرد و نرم می کنند
سنگ آسمانی: در علم نجوم سنگی که از آسمان به زمین فرود آید، قطعه ای از سنگ که از فضای خارج جو به زمین سقوط کند
سنگ آسیا: آس، هر یک از دو سنگ مسطح، گرد و برهم نهاده که غلات را با آن خرد و نرم می کنند
سنگ آهک: سنگی سفید که از آن آهک تهیه می کنند، آن را در کوره های مخصوص تا ۹۵۰ درجۀ سانتی گراد حرارت می دهند تا آهک به دست آید، کربنات کلسیم
سنگ پا: نوعی سنگ سوراخ سوراخ بسیار سخت است که در حمام چرک پا را با آن پاک می کنند، سنگ خاز، سنگ سودا
سنگ پادزهر: نوعی سنگ که از کیسۀ صفرای بز کوهی یا گاو کوهی به دست می آوردند و آن را به طور خوراکی یا مالیدنی در مداوای سم خوردگی و معالجۀ سم حشرات گزنده به کار می بردند، زهرمهره، حجرالسم، حجرالتیس
سنگ جهنم: در علم شیمی نیترات دارژان
سنگ چاپ: نوعی سنگ آهکی به رنگ خاکستری یا زرد که از دانه های ریز تشکیل شده، به خوبی جلا و صیقل می پذیرد، چربی را جذب می کند و در چاپخانه های سنگی برای چاپ کردن اوراق به کار می رود
سنگ خارا: خارا، نوعی سنگ سخت، گرانیت
سنگ خاز: سنگ پا، نوعی سنگ سوراخ سوراخ بسیار سخت است که در حمام چرک پا را با آن پاک می کنند
سنگ زر: محک، سنگی که طلا یا نقره را به آن می مالند و عیار آن ها را آزمایش می کنند، سنگ زر، وسیله ای برای امتحان یا تعیین ارزش چیزی
سنگ سلیمانی: سنگ سلیمانیه، نوعی کوارتز شبیه عقیق که دارای رگه های سیاه و سفید است و مانند سنگ های قیمتی در ساختن زینت آلات به کار می رود، حجر باباغوری
سنگ سماک: سنگ سماق، سنگی سخت که خوب صیقل می گیرد و به رنگ های سرخ، سبز، قهوه ای، خاکستری، درمی آید و برای ساختن ستون های سنگی و مجسمه و اشیای دیگر به کار می رود، گاه در آن ریزه های کوارتز و فلدسپات نیز دیده می شود، پرفیر
سنگ شجری: در علم زیست شناسی مرجان
سنگ صبور: سنگ سخت و عظیم که در یک جا ثابت و پا برجا باشد و حوادث روزگار را تحمل کند و از آن به بردباری و شکیبایی مثل می زنند، سنگی افسانه ای که مردم درد دل خود را برای او بازگو می کرده اند
سنگ صفرا: در پزشکی سنگی که از رسوب املاح صفراوی در کیسۀ صفرا تشکیل می شود
سنگ فسان: سان، سوهان یا سنگی که برای تیز کردن کارد، شمشیر و مانند آن به کار می رود
سنگ کلیه: در پزشکی سنگی که از ترکیب اسید های ادرار با مواد معدنی در کلیه تشکیل می شود
سنگ گچ: نوعی سنگ که در طبیعت به حالت بی شکل وجود دارد و از حرارت دادن آن گچ به دست می آید، سولفات کلسیم
سنگ لاجورد: از سنگ های معدنی به رنگ آسمانی یا آبی پر رنگ که در قدیم از آن جام و پیاله و پاره ای زینت آلات می ساختند و کوبیده و گرد شدۀ آن در نقاشی به کار می رفت
سنگ لوح: نوعی سنگ به رنگ خاکستری که به ورقه های نازک شکافته می شود، پلمه سنگ، تخته سنگ
سنگ محک: سنگی که طلا یا نقره را به آن می مالند و عیار آن ها را آزمایش می کنند، سنگ زر، وسیله ای برای امتحان یا تعیین ارزش چیزی
سنگ مردار: مردارسنگ، جسمی سرخ یا زرد رنگ که بیشتر از سرب و قلع گرفته می شود و برای ساختن مرهم به کار می رود، لیتارژ جوهر سرب، مرداهنگ، مرتک، سنگ مردار
سنگ مرمر: مرمر، نوع سنگ آهکی سخت که در مجسمه سازی و نماسازی ساختمان به کار می رود
سنگ مغناطیس: مغناطیس، نوعی سنگ آهن که در معدن های مخصوص به شکل سنگ سیاه پیدا می شود و آهن را به خود جذب می کند، آهن ربا
سنگ هرکاره: نوعی سنگ که به آسانی تراشیده می شود و خوب شکل می گیرد و اغلب از آن هرکاره (دیگ سنگی) و سرقلیان و اشیای دیگر می سازند
سنگ وسبو: کنایه از دو چیز ضد و مخالف یکدیگر نظیر سنگ و شیشه یا آتش و پنبه: چشم اگر با دوست داری، گوش با دشمن مکن / عاشقی و نیک نامی سعدیا سنگ وسبوست (سعدی۲ - ۳۵۲)
سنگ یده: یده، نوعی سحر که در آن با استفاده از سنگ های مخصوصی برف و سرمای شدید ایجاد می کردند و بیشتر توسط مغولان انجام می شد
قطعۀ سنگ یا فلز به مقدار معین که با آن چیزی را در ترازو وزن کنند، سنگ ترازو، سنجه،
مقیاسی برای اندازه گیری آب جاری، معادل حجم آبی که در ثانیه از قنات یا رودخانه جاری شود و مقدار آن مختلف است،
در پزشکی جسم سخت و سفت به صورت شن و سنگ ریزه که از رسوب مواد مختلف در بعضی از اعضای بدن مانند کلیه و مثانه و کیسه صفرا تشکیل می شود،
وزن، کنایه از قدر، وقار،
سنگ آتش: نوعی سنگ سخت به رنگ سیاه یا قهوه ای که از اصطکاک آن با آهن جرقه تولید می شود و پیش از اختراع کبریت به وسیلۀ آن آتش می افروختند، سنگ آتش زنه، سنگ چخماق
سنگ آذرین: سنگی که از سرد شدن و انجماد مواد مذاب درون زمین تشکیل می شود، سنگ آتشفشانی، احجار آذرین
سنگ آس: آس، هر یک از دو سنگ مسطح، گرد و برهم نهاده که غلات را با آن خرد و نرم می کنند
سنگ آسمانی: در علم نجوم سنگی که از آسمان به زمین فرود آید، قطعه ای از سنگ که از فضای خارج جو به زمین سقوط کند
سنگ آسیا: آس، هر یک از دو سنگ مسطح، گرد و برهم نهاده که غلات را با آن خرد و نرم می کنند
سنگ آهک: سنگی سفید که از آن آهک تهیه می کنند، آن را در کوره های مخصوص تا ۹۵۰ درجۀ سانتی گراد حرارت می دهند تا آهک به دست آید، کربنات کلسیم
سنگ پا: نوعی سنگ سوراخ سوراخ بسیار سخت است که در حمام چرک پا را با آن پاک می کنند، سنگ خاز، سنگ سودا
سنگ پادزهر: نوعی سنگ که از کیسۀ صفرای بز کوهی یا گاو کوهی به دست می آوردند و آن را به طور خوراکی یا مالیدنی در مداوای سم خوردگی و معالجۀ سم حشرات گزنده به کار می بردند، زهرمهره، حجرالسم، حجرالتیس
سنگ جهنم: در علم شیمی نیترات دارژان
سنگ چاپ: نوعی سنگ آهکی به رنگ خاکستری یا زرد که از دانه های ریز تشکیل شده، به خوبی جلا و صیقل می پذیرد، چربی را جذب می کند و در چاپخانه های سنگی برای چاپ کردن اوراق به کار می رود
سنگ خارا: خارا، نوعی سنگ سخت، گرانیت
سنگ خاز: سنگ پا، نوعی سنگ سوراخ سوراخ بسیار سخت است که در حمام چرک پا را با آن پاک می کنند
سنگ زر: محک، سنگی که طلا یا نقره را به آن می مالند و عیار آن ها را آزمایش می کنند، سنگ زر، وسیله ای برای امتحان یا تعیین ارزش چیزی
سنگ سلیمانی: سنگ سلیمانیه، نوعی کوارتز شبیه عقیق که دارای رگه های سیاه و سفید است و مانند سنگ های قیمتی در ساختن زینت آلات به کار می رود، حجر باباغوری
سنگ سماک: سنگ سماق، سنگی سخت که خوب صیقل می گیرد و به رنگ های سرخ، سبز، قهوه ای، خاکستری، درمی آید و برای ساختن ستون های سنگی و مجسمه و اشیای دیگر به کار می رود، گاه در آن ریزه های کوارتز و فلدسپات نیز دیده می شود، پرفیر
سنگ شجری: در علم زیست شناسی مرجان
سنگ صبور: سنگ سخت و عظیم که در یک جا ثابت و پا برجا باشد و حوادث روزگار را تحمل کند و از آن به بردباری و شکیبایی مثل می زنند، سنگی افسانه ای که مردم درد دل خود را برای او بازگو می کرده اند
سنگ صفرا: در پزشکی سنگی که از رسوب املاح صفراوی در کیسۀ صفرا تشکیل می شود
سنگ فسان: سان، سوهان یا سنگی که برای تیز کردن کارد، شمشیر و مانند آن به کار می رود
سنگ کلیه: در پزشکی سنگی که از ترکیب اسید های ادرار با مواد معدنی در کلیه تشکیل می شود
سنگ گچ: نوعی سنگ که در طبیعت به حالت بی شکل وجود دارد و از حرارت دادن آن گچ به دست می آید، سولفات کلسیم
سنگ لاجورد: از سنگ های معدنی به رنگ آسمانی یا آبی پر رنگ که در قدیم از آن جام و پیاله و پاره ای زینت آلات می ساختند و کوبیده و گرد شدۀ آن در نقاشی به کار می رفت
سنگ لوح: نوعی سنگ به رنگ خاکستری که به ورقه های نازک شکافته می شود، پلمه سنگ، تخته سنگ
سنگ محک: سنگی که طلا یا نقره را به آن می مالند و عیار آن ها را آزمایش می کنند، سنگ زر، وسیله ای برای امتحان یا تعیین ارزش چیزی
سنگ مردار: مردارسنگ، جسمی سرخ یا زرد رنگ که بیشتر از سرب و قلع گرفته می شود و برای ساختن مرهم به کار می رود، لیتارژ جوهر سرب، مرداهنگ، مرتک، سنگ مردار
سنگ مرمر: مرمر، نوع سنگ آهکی سخت که در مجسمه سازی و نماسازی ساختمان به کار می رود
سنگ مغناطیس: مغناطیس، نوعی سنگ آهن که در معدن های مخصوص به شکل سنگ سیاه پیدا می شود و آهن را به خود جذب می کند، آهن ربا
سنگ هرکاره: نوعی سنگ که به آسانی تراشیده می شود و خوب شکل می گیرد و اغلب از آن هرکاره (دیگ سنگی) و سرقلیان و اشیای دیگر می سازند
سنگ وسبو: کنایه از دو چیز ضد و مخالف یکدیگر نظیر سنگ و شیشه یا آتش و پنبه: چشم اگر با دوست داری، گوش با دشمن مکن / عاشقی و نیک نامی سعدیا سنگ وسبوست (سعدی۲ - ۳۵۲)
سنگ یده: یده، نوعی سحر که در آن با استفاده از سنگ های مخصوصی برف و سرمای شدید ایجاد می کردند و بیشتر توسط مغولان انجام می شد
منحنی، خمیده
یکی از سازهای سیمی که به وسیله انگشتان دست نواخته می شود
((سَ))
فرهنگ فارسی معین
وقار، اعتبار، (ق) آهستگی، آرامش، نام عمومی مواد کانی است که به طور طبیعی به یکدیگر چسبیده و متراکم شده است و در نتیجه توده نسبتاً سفتی را به وجود آورده است، وزنه ای جهت سنجش سنگینی، دو قطعه سنگ به ابعاد کوچک