زهد ورزیدن، برای مثال فتادم در میان دردنوشان / نهادم زهد و قرایی به در باز (عطار۵ - ۳۳۳)، ای برآورده سر کبر از گریبان نفاق / نه به رعناییت یار و نه به قرایی قرین (سنائی۲ - ۲۸۳)
زهد ورزیدن، برای مِثال فتادم در میان دُردنوشان / نهادم زهد و قرایی به در باز (عطار۵ - ۳۳۳)، ای برآورده سر کبر از گریبان نفاق / نه به رعناییت یار و نه به قرایی قرین (سنائی۲ - ۲۸۳)
گروهی از پیادگان بوده اند که از هر ولایتی آمده بودند و ایشان را سپاهسالاری باشد جداگانه که تیمار ایشان دارد و ایشان هر قومی به سلاح ولایت خویش کار کنند. (از سفرنامۀ ناصرخسرو چ 2 ص 59)
گروهی از پیادگان بوده اند که از هر ولایتی آمده بودند و ایشان را سپاهسالاری باشد جداگانه که تیمار ایشان دارد و ایشان هر قومی به سلاح ولایت خویش کار کنند. (از سفرنامۀ ناصرخسرو چ 2 ص 59)
خادم امرد صوفیان در خانقاه. مثال:چراغی مرشد آمد، یعنی شاگرد و خادم مرشد آمد. رجوع به چراغ شود، زمینی که وقف شده باشد ازبرای مسجد و اماکن متبرکه، نذری که جهت روشنائی و اماکن متبرکه به خدام دهند، صدقه ای که بدرویشانی دهند که در شب قدم میزنند، پولی که به فالگو دهند. (ناظم الاطباء)
خادم امرد صوفیان در خانقاه. مثال:چراغی مرشد آمد، یعنی شاگرد و خادم مرشد آمد. رجوع به چراغ شود، زمینی که وقف شده باشد ازبرای مسجد و اماکن متبرکه، نذری که جهت روشنائی و اماکن متبرکه به خدام دهند، صدقه ای که بدرویشانی دهند که در شب قدم میزنند، پولی که به فالگو دهند. (ناظم الاطباء)
چرنده. حیوان چرنده. ستور چرنده: وانکه نیابد طریق سوی خرابیت از تو چرا جوید آن ستور چرائی. ناصرخسرو. گر می بخرد بقا نیابی بیهوده چرائی ای چرائی. ناصرخسرو. و شیر حیوان چرائی خوشتر و لطیف تر باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
چرنده. حیوان چرنده. ستور چرنده: وانکه نیابد طریق سوی خرابیت از تو چرا جوید آن ستور چرائی. ناصرخسرو. گر می بخرد بقا نیابی بیهوده چرائی ای چرائی. ناصرخسرو. و شیر حیوان چرائی خوشتر و لطیف تر باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
رجوع به چرا شود، علت. دلیل: باید که چرائی این بدانی. (دانشنامۀ علائی چ شرکت مطبوعات ص 88) ، چرا گفتن. - چونی و چرائی، بحث و گفتگو: دعوی که مجرد بود از شاهد معنی باطل شودش اصل به چونی و چرائی. سنائی
رجوع به چِرا شود، علت. دلیل: باید که چرائی این بدانی. (دانشنامۀ علائی چ شرکت مطبوعات ص 88) ، چرا گفتن. - چونی و چرائی، بحث و گفتگو: دعوی که مجرد بود از شاهد معنی باطل شودش اصل به چونی و چرائی. سنائی
عمل گراییدن. این کلمه تنها به کار نمی رود بلکه به صورت ترکیب های ذیل آید: - دست گرایی،: هرکه فضل و قوت خویش بر ضعیفان بپسندد و بدان مغرور گردد و خواهد که دیگران را اگرچه از وی قوی تر باشند دست گرایی کند، هرآینه قوت او برفضیحت و هلاک او دلیل کند. (کلیله و دمنه). - سرگرایی،: عاقبت عشق سرگرائی کرد خاک در چشم کدخدائی کرد. نظامی. رجوع به دست گرای، سرگرای و نظایر آنها شود
عمل گراییدن. این کلمه تنها به کار نمی رود بلکه به صورت ترکیب های ذیل آید: - دست گرایی،: هرکه فضل و قوت خویش بر ضعیفان بپسندد و بدان مغرور گردد و خواهد که دیگران را اگرچه از وی قوی تر باشند دست گرایی کند، هرآینه قوت او برفضیحت و هلاک او دلیل کند. (کلیله و دمنه). - سرگرایی،: عاقبت عشق سرگرائی کرد خاک در چشم کدخدائی کرد. نظامی. رجوع به دست گرای، سرگرای و نظایر آنها شود
دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر که در 29 هزارگزی جنوب شهر ملایر و سه هزارگزی خاور راه شوسۀ ملایر به بروجرد واقع است. جلگه و معتدل است و 125 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات. شغل اهالی زراعت، صنایع دستی زنان قالی بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر که در 29 هزارگزی جنوب شهر ملایر و سه هزارگزی خاور راه شوسۀ ملایر به بروجرد واقع است. جلگه و معتدل است و 125 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات. شغل اهالی زراعت، صنایع دستی زنان قالی بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
ابوعثمان ربیعه بن ابی عبدالرحمان، معروف به ربیعهالرای، و نام ابوعبدالرحمان فروخ بود غلام آل منکدر تیمی (بنی تیم قریش)، او را بدین سبب رایی گفتند که به مذهب رأی و قیاس (که مذهب اهل کوفه بود) آشنایی و علم کامل داشت و خود نیز اهل رأی بود، او از انس بن مالک و سائب بن یزید روایت کرد و مالک ثوری و دیگران از وی روایت دارند، رایی بسال 136 هجری قمری درگذشت، (از اللباب فی تهذیب الانساب) هلال بن یحیی بن مسلم رایی بصری، او را بدین سبب رایی میگفتند که خود را به مذهب کوفیان و رأی آنان منسوب میکرد، او از ابوعوانه و بصری ها از وی روایت دارند اماروایات او را لغزشهای فراوان است و بدین جهت در نزداهل فن مستند نیست، (از اللباب فی تهذیب الانساب)
ابوعثمان ربیعه بن ابی عبدالرحمان، معروف به ربیعهالرای، و نام ابوعبدالرحمان فروخ بود غلام آل منکدر تیمی (بنی تیم قریش)، او را بدین سبب رایی گفتند که به مذهب رأی و قیاس (که مذهب اهل کوفه بود) آشنایی و علم کامل داشت و خود نیز اهل رأی بود، او از انس بن مالک و سائب بن یزید روایت کرد و مالک ثوری و دیگران از وی روایت دارند، رایی بسال 136 هجری قمری درگذشت، (از اللباب فی تهذیب الانساب) هلال بن یحیی بن مسلم رایی بصری، او را بدین سبب رایی میگفتند که خود را به مذهب کوفیان و رأی آنان منسوب میکرد، او از ابوعوانه و بصری ها از وی روایت دارند اماروایات او را لغزشهای فراوان است و بدین جهت در نزداهل فن مستند نیست، (از اللباب فی تهذیب الانساب)
منسوب به سرای: غلامان سرایی. یا ترک سرایی. ترکی که در سرای سلطان خدمت کند: کعبه چکنی با حجر الاسود و زمزم ها عارض و زلف و لب ترکان سراییی (خاقانی 435) توضیح نسخه بدل ترکان سرایی ترکان خطایی است. یا غلام سرایی. غلامی که در کاخ سلطنتی خدمت کند
منسوب به سرای: غلامان سرایی. یا ترک سرایی. ترکی که در سرای سلطان خدمت کند: کعبه چکنی با حجر الاسود و زمزم ها عارض و زلف و لب ترکان سراییی (خاقانی 435) توضیح نسخه بدل ترکان سرایی ترکان خطایی است. یا غلام سرایی. غلامی که در کاخ سلطنتی خدمت کند