- چرانیده
- علف خورانیده
معنی چرانیده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کمی از خوردنی داده شده
علف خورانیدن بحیوانات گردش دادن حیوانات علفخوار در علفزارها تا چرا کنند
کسی که حیوان علفخوار را در چراگاه بچرا وا دارد
با زور و فشار میان چیزی جا دادن تپانده و
فشار داده شده عصاره گرفته
کسی که حیوان علف خوار را در چراگاه گردش دهد تا چرا کند
ویژگی حیوانی که به چرا برده شده، زمینی که گیاه و علف آن را حیوانات علف خوار چرا کرده و خورده باشند
پاره کردن چاک دادن دریدن شکافتن
آنکه آرایش دهد
آرام گرفته استراحت کرده آرمیده
متصل شده، انتقال داده، حمل کرده، ابلاغ شده
متصل کردن دو چیز بهم، پیوستن دو چیز به یکدیگر
کسی که مزه چیزی را بدیگری چشاند
آزار کننده
چروک یافته پر چین و چروک شده
گرد گردانیدن
کسی که چیزی را بچرخاند
کرم شب تاب شبچراغک چراغک چراغله
کسی که چیزی را بزور و فشار در چیز دیگر جا دهد تپاننده
بجستن واداشته پرش داده شده
فراهم آوردن، پند دادن و چنیدن
فشار دادن منضغط کردن عصاره گرفتن، فشار دادن و منضغط کردن
فشارنده فشار دهنده عصاره گیرنده
بناز و تکبر و زیبایی و وقار رفته
خراش داده شده، ریش زخم
فرو کرده (سوزن خار و مانند آن در چیزی)، داخل شده، نصب شده
خم شده کج گردیده
کسی که چیزی بخورد او داده باشند
هر چیزی که آنرا تراش داده باشند مانند چوب تخته و غیره
حرکت داده جنبانده
گرفته ستده
پاشیده پاچیده پریشان پخش بشولیده پشولیده پرت وپلا متفرق متشتت، تلف شده صرف شده، گوناگون متفرق، بیگانه غریب مقابل خویش، شیفته شوریده مجذوب، بیشعور کم عقل، بی بندوبار لاابالی بی حفاظ، مشهور، حق ناشناس پست، مطالب جدا و تاء لیف ناشده. یا بخت پراگنده. بخت بد. یا پراگنده بودن، پهن بودن گسترده بودن