جدول جو
جدول جو

معنی چراغدار - جستجوی لغت در جدول جو

چراغدار(شَ بَ)
چراغچی. خادمی که نگهداری و روغن کردن و پاکیزه داشتن چراغها با اوست. دارنده و مواظبت کننده چراغ. کسی که مسئولیت پاکیزگی و روغنگیری چراغهای خانه شاهی یا امیری یا اداره ای را عهده دار است. مأمور چراغداری. رجوع به چراغچی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرایدار
تصویر سرایدار
نگهبان سرا، دربان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چراخوار
تصویر چراخوار
چراگاه، جای چریدن حیوانات علف خوار، علفزار، مرتع، چرازار، سبزه زار، چرام، مسارح، چراجای، چرامین، چراخور برای مثال چراخوار شد مرگ و ما چون چرا / به جان خوردنش نیست چون و چرا (اسدی - ۴۰۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چراغدان
تصویر چراغدان
جاچراغی، جایی یا ظرفی که در آن چراغ بگذارند، مطلق چراغ، جاچراغی که از شیشه درست کنند و چراغ را در آن بگذارند که باد آن را خاموش نکند، چراغ واره، چراغ بره، فانوس، مردنگی، قندیل، چراغ بادی، چراغبانه، چروند، چراغ پرهیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چراغ وار
تصویر چراغ وار
مانند چراغ، چراغ مانند
فرهنگ فارسی عمید
(چَ / چِ)
مشعل و عمل چراغدار، پاکیزه و روغن کردن و روشن ساختن چراغها. مواظبت کردن از چراغهای خانه شاه یا امیر یا اداره. رسیدگی کردن بکار پاکیزگی و روغنگیری چراغهای خانه ای یا اداره ای. رجوع به چراغدار شود
لغت نامه دهخدا
دارندۀ چرغ. صقّار. (مهذب الاسماء). آنکه چرغ و باز را هنگام شکار بدست گیرد. رجوع به چرغ شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
معروف است. (آنندراج). مشکوه، و هر جائی که در آن چراغ گذارند تا از باد و باران محفوظ ماند. چراغ بره. (ناظم الاطباء). مسرجه. (منتهی الارب) (تفلیسی). مشکاه. (منتهی الارب). جای چراغ:
پروانۀ تو خلاص بخشد
از دودۀ شب چراغدان را.
سیف اسفرنگ.
و هر ساعت چراغدان از زیر طشت بیرون گرفتندی. (سندبادنامه ص 96). چراغی میدیدیم افروخته و درآن چراغدان روغن تمام و فتیله میبود. (انیس الطالبین نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف ص 18).
، چراغ. مطلق چراغ:
گل را چه گرد خیزد از ده گلابزن
مه را چه ورغ بندد از صد چراغدان.
؟ (از کلیله و دمنه).
برخی جانت شوم که شمع فلک را
پیش بمیرد چراغدان ثریا.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(چِ)
نام محلی بر سر راه غرجستان و میانۀ غرجستان و چقچران. مؤلف حبیب السیر نویسد: ’...و محمدزمان میرزا نوبت دیگر یراق و استعداد بهم رسانیده از غرجستان بچقچران نقل کرد ودر منزل ’چراغدان’ چراغ اقامت برافروخته متردد بود که از آنجا بجانب قندهار نهضت نماید یا بار دیگر بحدود بلخ شتابد’. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 403)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ راغْ)
مثل چراغ. مانند چراغ. همچون چراغ:
چراغوار بکشتن نشسته بر سر نطع
بباد سرد چراغ زمانه بنشاندیم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
جا چراغی که از شیشه سازند و چراغ را در آن گذارند تا باد آنرا خاموش نکند چراغ بره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چراخوار
تصویر چراخوار
چراگاه، مرتع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چماقدار
تصویر چماقدار
دارنده چماق آن کس که چماق بدست دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرایدار
تصویر سرایدار
خانه دار، مستخدم و نگهبان خانه
فرهنگ لغت هوشیار
چمانی (ساقی)، آبدار نوشاکدار متصدی شربت خانه متصدی آبدار خانه پادشاهان و بزرگان، شربت دار، ساقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چراغدان
تصویر چراغدان
جایی که چراغ را در آن بگذارند جاچراغی، فانوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرابدار
تصویر شرابدار
ساقی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چراخوار
تصویر چراخوار
((چَ خا))
چراگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چراغواره
تصویر چراغواره
((چِ رِ))
قندیل، جاچراغی از جنس شیشه که چراغ را در آن گذارند تا باد آن را خاموش نکند، چراغ بره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرایدار
تصویر سرایدار
((سَ))
خانه دار، دربان، آن که خانه را می پاید
فرهنگ فارسی معین
جاچراغی، چلچراغ، فانوس
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از سرایدار
تصویر سرایدار
Janitor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرایدار
تصویر سرایدار
concierge
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سرایدار
تصویر سرایدار
conserje
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سرایدار
تصویر سرایدار
petugas kebersihan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سرایدار
تصویر سرایدار
चौकीदार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سرایدار
تصویر سرایدار
conciërge
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سرایدار
تصویر سرایدار
看门人
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرایدار
تصویر سرایدار
custode
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سرایدار
تصویر سرایدار
zelador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرایدار
تصویر سرایدار
dozorca
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرایدار
تصویر سرایدار
прибиральник
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرایدار
تصویر سرایدار
Hausmeister
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرایدار
تصویر سرایدار
дворник
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرایدار
تصویر سرایدار
관리인
دیکشنری فارسی به کره ای