چریک. حشر. سرآزاد. گروهی از سپاهیان. و در ترکیبات گویند: جنگ چته، جنگ پارتیزانی. جنگ با دسته های کوچک در جاهای مختلف. قشون چته، قشون چریک. دستۀ پارتیزان، گروهی از رهزنان مسلح
چریک. حشر. سرآزاد. گروهی از سپاهیان. و در ترکیبات گویند: جنگ چته، جنگ پارتیزانی. جنگ با دسته های کوچک در جاهای مختلف. قشون چته، قشون چریک. دستۀ پارتیزان، گروهی از رهزنان مسلح
نخ تابیده، نخی که از تارهای باریک تابیده شود، زه کمان روز چهلم وقوع امری، ایامی در تابستان و زمستان که اوج شدت گرما یا سرماست، کنایه از مکان خلوتی که صوفیان در آن به ریاضت می پردازند، در تصوف چهل روزی که صوفیان در آن به ریاضت و عبادت می پردازند چلّۀ تابستان: چهل روز اول تابستان، کنایه از موسم شدت گرما چلّۀ زمستان: چهل روز اول زمستان (از اول دی تا دهم بهمن)، کنایه از موسم شدت سرما چلّۀ کوچک: بیست روز پس از چلۀ اول زمستان، از دهم بهمن تا آخر بهمن چلّه گرفتن: در تصوف مدت چهل روز در گوشه ای به سر بردن و به ذکر و عبادت مشغول شدن، خواندن ذکر و دعاهایی به مدت چهل روز برای گرفتن حاجت، مراسم روز چهلم فوت کسی را در سر خاک او برگزار کردن چلّه نشستن: کنایه از خانه نشین شدن، دوری کردن از معاشرت با مردم، در تصوف مدت چهل روز به آداب چله نشینان در کنجی معتکف شدن و به ریاضت و عبادت پرداختن
نخ تابیده، نخی که از تارهای باریک تابیده شود، زه کمان روز چهلم وقوع امری، ایامی در تابستان و زمستان که اوج شدت گرما یا سرماست، کنایه از مکان خلوتی که صوفیان در آن به ریاضت می پردازند، در تصوف چهل روزی که صوفیان در آن به ریاضت و عبادت می پردازند چِلّۀ تابستان: چهل روز اول تابستان، کنایه از موسم شدت گرما چِلّۀ زمستان: چهل روز اول زمستان (از اول دی تا دهم بهمن)، کنایه از موسم شدت سرما چِلّۀ کوچک: بیست روز پس از چلۀ اول زمستان، از دهم بهمن تا آخر بهمن چِلّه گرفتن: در تصوف مدت چهل روز در گوشه ای به سر بردن و به ذکر و عبادت مشغول شدن، خواندن ذکر و دعاهایی به مدت چهل روز برای گرفتن حاجت، مراسم روز چهلم فوت کسی را در سر خاک او برگزار کردن چِلّه نشستن: کنایه از خانه نشین شدن، دوری کردن از معاشرت با مردم، در تصوف مدت چهل روز به آداب چله نشینان در کنجی معتکف شدن و به ریاضت و عبادت پرداختن
حشره ای ریز با انواع مختلف سیاه، خاکستری، سبز و قرمز که آفت گیاهان است و از شیرۀ آن ها تغذیه می کند انگور، میوه و خوراکی که شب بر آن گذشته و شب مانده شده باشد
حشره ای ریز با انواع مختلف سیاه، خاکستری، سبز و قرمز که آفت گیاهان است و از شیرۀ آن ها تغذیه می کند انگور، میوه و خوراکی که شب بر آن گذشته و شب مانده شده باشد
سایبان کوچک دسته دار که در زیر آفتاب یا هنگام باریدن برف و باران روی سر نگه می دارند سایبانی که در قدیم بر سر پادشاه یا در کنار تخت پادشاهی نگه می داشتند به علامت سلطنت و شهریاری، چتر پادشاهی چتر آبگون: کنایه از آسمان چتر آبنوس: کنایه از شب چتر روز: چتر زرین، کنایه از آفتاب چتر زر: چتر زرین، کنایه از آفتاب چتر زرین: کنایه از آفتاب چتر سیمابی: چتر سیمین، کنایه از ماهتاب، ماه شب چهارده چتر سیمین: کنایه از ماهتاب، ماه شب چهارده چتر شام: چتر عنبرین، کنایه از شب، تاریکی شب چتر عنبری: چتر عنبرین، کنایه از شب، تاریکی شب چتر عنبرین: کنایه از شب، تاریکی شب چتر کحلی: چتر آبگون، کنایه از آسمان، ابر سیاه چتر مینا: چتر آبگون، کنایه از آسمان چتر نجات: چتری که با آن از هواپیما، بالگرد و امثال آن فرود می آیند چتر نور: چتر زرین، کنایه از آفتاب
سایبان کوچک دسته دار که در زیر آفتاب یا هنگام باریدن برف و باران روی سر نگه می دارند سایبانی که در قدیم بر سر پادشاه یا در کنار تخت پادشاهی نگه می داشتند به علامت سلطنت و شهریاری، چتر پادشاهی چَتر آبگون: کنایه از آسمان چَتر آبنوس: کنایه از شب چَتر روز: چَتر زرین، کنایه از آفتاب چتر زر: چَتر زرین، کنایه از آفتاب چَتر زرین: کنایه از آفتاب چَتر سیمابی: چَتر سیمین، کنایه از ماهتاب، ماه شب چهارده چَتر سیمین: کنایه از ماهتاب، ماه شب چهارده چَتر شام: چَتر عنبرین، کنایه از شب، تاریکی شب چَتر عنبری: چَتر عنبرین، کنایه از شب، تاریکی شب چَتر عنبرین: کنایه از شب، تاریکی شب چَتر کحلی: چَتر آبگون، کنایه از آسمان، ابر سیاه چَتر مینا: چَتر آبگون، کنایه از آسمان چَتر نجات: چتری که با آن از هواپیما، بالگرد و امثال آن فرود می آیند چَتر نور: چَتر زرین، کنایه از آفتاب
کلمه ای که برای متوقف ساختن خر و استر گویند، (در زبان کودکان شیر خوار) خر الاغ، کلمه ای که عوام بصورت تحقیر یا دشنام گویند چون خواهند کسی را از تند رفتن باز دارند
کلمه ای که برای متوقف ساختن خر و استر گویند، (در زبان کودکان شیر خوار) خر الاغ، کلمه ای که عوام بصورت تحقیر یا دشنام گویند چون خواهند کسی را از تند رفتن باز دارند
استخوان زنخ فک اسفل ذقن. دانه ای که مرغ از زمین برچیند و بخورد، هر طبقه از دیوار گلی، دیوار گلی، قسمتی از ساختمان پوسته جامد کره زمین که دارای ساختمان مشابه از لحاظ مواد ترکیبی است و آثار و بقایای فسیل شناسی آن مربوط بیک زمانست طبقه زمین
استخوان زنخ فک اسفل ذقن. دانه ای که مرغ از زمین برچیند و بخورد، هر طبقه از دیوار گلی، دیوار گلی، قسمتی از ساختمان پوسته جامد کره زمین که دارای ساختمان مشابه از لحاظ مواد ترکیبی است و آثار و بقایای فسیل شناسی آن مربوط بیک زمانست طبقه زمین