جدول جو
جدول جو

معنی چبچرغه - جستجوی لغت در جدول جو

چبچرغه
(چُ چُ غَ / غِ)
تازیانه. (فرهنگ شعوری ص 353)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چبیره
تصویر چبیره
چپیره، عده ای از مردم که برای کاری در یک جا گرد آیند، آمادگی و اجتماع مردم برای کاری، جمع، جمعیت
فرهنگ فارسی عمید
(چَ چُ غَ / غِ)
رشته ای را گویند که تازیانه را از آن بافند. (برهان). به معنی رشتۀ تازیانۀ. (از رشیدی) (انجمن آرا) (از آنندراج). رشته ای که از آن تازیانه بافند. (ناظم الاطباء) ، جنسی است از تازیانه. (رشیدی) (انجمن آرا). نوعی از تازیانه و قمچی باشد. (آنندراج). نوعی از تازیانه و قمچی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مؤلف مرآت البلدان نویسد: قریه ای است از محال سجاس رود زنجان که خالصۀ دیوانی و قدیم النسق است. اراضی آن از چشمه مشروب میشود، هوایش ییلاقی و محصولش غلۀ دیمی و آبی است و ده خانوار سکنه دارد. (از مرآت البلدان ج 4 ص 212)
لغت نامه دهخدا
(چَ چَ لَ / لِ)
لغزش. سر خوردن روی یخ. (فرهنگ شعوری) :
در همه جا او نشود در خله
راست روان را نبود چبچله.
(از فرهنگ شعوری)
لغت نامه دهخدا
(قَ رُ غَ / غِ)
دنده. پهلو. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (لغت محلی شوشتر ذیل کلمه ریگ). ضلع، استخوان پهلو و دنده. (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چم چرغه
تصویر چم چرغه
رشته ای از تازیانه را از آن بافند، نوعی از تازیانه و قمچی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبرغه
تصویر قبرغه
ترکی پهلو، استخوان پهلو پهلو، استخوان پهلو دنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبرغه
تصویر قبرغه
((قَ رُ یا رِ غَ یا غِ))
قبرقه، پهلو، استخوان پهلو، دنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چبیره
تصویر چبیره
جامعه
فرهنگ واژه فارسی سره
دنده
فرهنگ گویش مازندرانی