جدول جو
جدول جو

معنی قبرغه

قبرغه((قَ رُ یا رِ غَ یا غِ))
قبرقه، پهلو، استخوان پهلو، دنده
تصویری از قبرغه
تصویر قبرغه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با قبرغه

قبرغه

قبرغه
دنده. پهلو. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (لغت محلی شوشتر ذیل کلمه ریگ). ضلع، استخوان پهلو و دنده. (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

قبرقه

قبرقه
دنده. قبرغه. (نظام). رجوع به قبرغه شود: و سوخته قبرقۀ او (ضأن) قاطع اسهال و سیلان خون. (تحفۀ حکیم مؤمن).
- شش قبرقه، دشنام گونه ای است سیاهان یعنی غلامان و کنیزان سیاه را
لغت نامه دهخدا

قمرغه

قمرغه
شکارگاه که امراء و سلاطین در احاطۀ کلان آهو و گوزن و غیره میگذارند. (آنندراج) (غیاث اللغات از لغات ترکی)
لغت نامه دهخدا