جدول جو
جدول جو

معنی چاپک - جستجوی لغت در جدول جو

چاپک
(پُ)
چاپک حاجب. یکی از غلامان سرای سلطان محمود غزنوی که پس از وی از سلطان مسعود منصب حاجبی یافت: چند تن از غلامان سرای امیر محمود چون تای اغلن و ارسلان و حاجب چاپک که پس از آن از امیر مسعود رضی الله عنه حاجبی یافنتد. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 122)
لغت نامه دهخدا
چاپک
(پُ)
رجوع به چابک شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چابک
تصویر چابک
(پسرانه)
چالا ک، زیبا و ظریف، زیباروی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پاپک
تصویر پاپک
(پسرانه)
استوار، پدر کوچک، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی، پسر ساسان موبد معبد آناهیتا و پدربزرگ اردشیر بنیان گذار سلسله ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چاوک
تصویر چاوک
چکاوک، پرنده ای کوچک و خوش آواز شبیه گنجشک با تاج کوچکی بر روی سر
چکاو، چکوک، ژوله، جل، جلک، هوژه، خجو، خاک خسپه، نارو، قبّره، قنبره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاپک
تصویر پاپک
بابک، عنوان احترام آمیز و مهربانانۀ فرزند به پدر، پدر جان، پرورش دهنده، تربیت کننده، امین، استوار، درستکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چابک
تصویر چابک
چست و چالاک، سریع، برای مثال با همه نیکویی سرودسرای / رودسازی به رقص چابک پای (نظامی۴ - ۵۹۵)، به سرعت، ماهرانه، زیبارو، تازیانه، زرنگ، ماهر، زبردست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاهک
تصویر چاهک
چاه کوچک، چاه کم عمق، گودال چاه مانند، چاهچه، چاهه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چارک
تصویر چارک
یک چهارم چیزی، یک چهارم من، معادل ده سیر، ۷۵۰ گرم، یک چهارم ذرع، معادل چهار گره
رونده، چاووش، نقیب قافله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چلپک
تصویر چلپک
چربک، چربی، خامه، سرشیر، قیماق، مصغر چربه، نوعی نان که در روغن سرخ می کنند و برای شادی روح مردگان به همراه حلوا بین مردم پخش می کنند، چربه، نان روغنی، چلپک، چلپل، چواک، چواکک، مصغر چربه کاغذی چرب شده که در قدیم نقاشان برای گرده برداشتن تصویر یا نقشه به کار می بردند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چلپک
تصویر چلپک
قسمی نان روغنی تنک
فرهنگ لغت هوشیار
چالاک، فرز، تند، سبک چست و چالاک زرنگ، ماهر زبر دست، تازیانه شلاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاوک
تصویر چاوک
جل، نوایی از موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاهک
تصویر چاهک
((هَ))
چاه کوچک، چاه کم عمق، گودال چاه مانند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چارک
تصویر چارک
چاووش، نقیب قافله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چارک
تصویر چارک
((رَ))
یک چهارم هر چیز، واحد وزن، یک چهارم من که معادل ده سیر یا 750 گرم می باشد، یک چهارم زرع که معادل چهار گره است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چلپک
تصویر چلپک
((چَ پَ))
نوعی نان روغنی، سرشیر، چربک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چابک
تصویر چابک
((بُ))
چست و چالاک، زرنگ، ماهر، زبردست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چابک
تصویر چابک
Dexterous, Lithe, Nimble, Spry
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چابک
تصویر چابک
habile, agile
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چابک
تصویر چابک
器用な , しなやかな , 素早い , 活発な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از چابک
تصویر چابک
מְיֻמָּן , גמיש , זריז , נַעַלְזֵיל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از چابک
تصویر چابک
कुशल , लचीला , फुर्तीला , चंचल
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از چابک
تصویر چابک
terampil, lentur, gesit
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از چابک
تصویر چابک
คล่องแคล่ว , ยืดหยุ่น , คล่องแคล่ว , คล่องแคล่ว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از چابک
تصویر چابک
vakkundig, lenig, behendig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از چابک
تصویر چابک
zręczny, gibki, zwinny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چابک
تصویر چابک
diestro, ágil
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از چابک
تصویر چابک
abile, agile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چابک
تصویر چابک
habilidoso, ágil
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چابک
تصویر چابک
灵巧的 , 灵活的 , 活泼的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چابک
تصویر چابک
спритний , гнучкий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چابک
تصویر چابک
geschickt, geschmeidig, flink, spritzig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چابک
تصویر چابک
ловкий , гибкий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چابک
تصویر چابک
능숙한 , 유연한 , 민첩한
دیکشنری فارسی به کره ای