کابوک، جای مرغ خانگی و کبوتر بود: چون بچۀ کبوتر منقار سخت کرد هموار کرد موی و شدش مویگان زرد کاپوک را نشاید و شاخ آرزو کند وز شاخ سوی بام شود بازگرد گرد، ابوشکور (از لغت فرس اسدی نسخۀ نخجوانی)، مؤلف فرهنگ نظام در ذیل لغت ’کابوک’ آرد: از کتاب نصاب محمدیه چنین برمی آید که کابوک بمعنی مطلق زنبیل هم هست که گوید، مصراع: زنبیل و یارق، کاپوک و یاره، و در نسخۀ خطی قدیم که نزدمن است با ’پ’ (فارسی) نوشته شده، رجوع به کابوک شود
کابوک، جای مرغ خانگی و کبوتر بود: چون بچۀ کبوتر منقار سخت کرد هموار کرد موی و شدش مویگان زرد کاپوک را نشاید و شاخ آرزو کند وز شاخ سوی بام شود بازگرد گرد، ابوشکور (از لغت فرس اسدی نسخۀ نخجوانی)، مؤلف فرهنگ نظام در ذیل لغت ’کابوک’ آرد: از کتاب نصاب محمدیه چنین برمی آید که کابوک بمعنی مطلق زنبیل هم هست که گوید، مصراع: زنبیل و یارق، کاپوک و یاره، و در نسخۀ خطی قدیم که نزدمن است با ’پ’ (فارسی) نوشته شده، رجوع به کابوک شود
چاپک حاجب. یکی از غلامان سرای سلطان محمود غزنوی که پس از وی از سلطان مسعود منصب حاجبی یافت: چند تن از غلامان سرای امیر محمود چون تای اغلن و ارسلان و حاجب چاپک که پس از آن از امیر مسعود رضی الله عنه حاجبی یافنتد. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 122)
چاپک حاجِب. یکی از غلامان سرای سلطان محمود غزنوی که پس از وی از سلطان مسعود منصب حاجبی یافت: چند تن از غلامان سرای امیر محمود چون تای اغلن و ارسلان و حاجب چاپک که پس از آن از امیر مسعود رضی الله عنه حاجبی یافنتد. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 122)
مخفف چکاوک است. (برهان) (جهانگیری). بمعنی چکاوک و مخفف آن است. (انجمن آرا) (آنندراج) چکاوک. (ناظم الاطباء). مرغی باشد برابر به گنجشک. (برهان). قبره (به عربی) (برهان). (ناظم الاطباء)
مخفف چکاوک است. (برهان) (جهانگیری). بمعنی چکاوک و مخفف آن است. (انجمن آرا) (آنندراج) چکاوک. (ناظم الاطباء). مرغی باشد برابر به گنجشک. (برهان). قبره (به عربی) (برهان). (ناظم الاطباء)
دهی از دهستان سرشیو بخش مریوان شهرستان سنندج که در 5 هزارگزی شمال دژ شاهپور و 2 هزارگزی ثلاثۀ بالا واقع شده دامنه و سردسیر است و 125 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات، لبنیات و توتون میباشد. شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی از دهستان سرشیو بخش مریوان شهرستان سنندج که در 5 هزارگزی شمال دژ شاهپور و 2 هزارگزی ثلاثۀ بالا واقع شده دامنه و سردسیر است و 125 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات، لبنیات و توتون میباشد. شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
چابکدست. ماهر. تردست. کنایه از هنرمند یا صنعتگری که در صنایع دستی مهارت و استادی به کمال دارد: چه چاپوک دستی است بازی سگال که در پرده داند نمودن خیال. اسدی (ازانجمن آرای ناصری)
چابکدست. ماهر. تردست. کنایه از هنرمند یا صنعتگری که در صنایع دستی مهارت و استادی به کمال دارد: چه چاپوک دستی است بازی سگال که در پرده داند نمودن خیال. اسدی (ازانجمن آرای ناصری)
دهی جزء دهستان ایجرود بخش حومه شهرستان زنجان واقع در 8 هزارگزی جنوب باختری زنجان و 11 هزارگزی راه مالرو عمومی، کوهستانی - سردسیر با 262 تن سکنه، آب آن از رود خانه شاه بداغ، محصول آنجا، غلات، انگور، سیب زمینی، شغل اهالی زراعت، گلیم و جاجیم بافی، راه آن مالرو است و از طریق آقاکندی اتومبیل میتوان برد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی جزء دهستان ایجرود بخش حومه شهرستان زنجان واقع در 8 هزارگزی جنوب باختری زنجان و 11 هزارگزی راه مالرو عمومی، کوهستانی - سردسیر با 262 تن سکنه، آب آن از رود خانه شاه بداغ، محصول آنجا، غلات، انگور، سیب زمینی، شغل اهالی زراعت، گلیم و جاجیم بافی، راه آن مالرو است و از طریق آقاکندی اتومبیل میتوان برد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است از دهستان زاوه بخش حومه شهرستان تربت حیدریه که در 72 هزارگزی شمال خاوری تربت حیدریه سر راه مالرو عمومی زاوه واقع شده دامنه و معتدل است و 124 تن سکنه دارد آبش از قنات، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است، طایفۀ کرخیل دراین ده سکونت دارند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) ده کوچکی است از بخش زابلی شهرستان سراوان که در 15 هزارگزی باختر زابلی، کنار راه مالرو سوران به زابلی واقع شده و 45 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان زاوه بخش حومه شهرستان تربت حیدریه که در 72 هزارگزی شمال خاوری تربت حیدریه سر راه مالرو عمومی زاوه واقع شده دامنه و معتدل است و 124 تن سکنه دارد آبش از قنات، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است، طایفۀ کرخیل دراین ده سکونت دارند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) ده کوچکی است از بخش زابلی شهرستان سراوان که در 15 هزارگزی باختر زابلی، کنار راه مالرو سوران به زابلی واقع شده و 45 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)