جدول جو
جدول جو

معنی چاپلاله - جستجوی لغت در جدول جو

چاپلاله
(لَ)
نام محلی کنار راه سنندج به کرمانشاه میان کامیاران و قلعه. در نود و دو هزارگزی سنندج
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چاپخانه
تصویر چاپخانه
جای چاپ کردن اوراق و کتب، محلی با ماشین چاپ و دستگاه های حروف چینی برای چاپ کردن روزنامه و سایر اوراق، مطبعه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الاله
تصویر الاله
آلاله
شقایق، گیاهی شبیه خشخاش با برگ های بریده و گل های سرخ که در انتهای گلبرگ های آن لکۀ سیاهی وجود دارد، لالۀ نعمانی، آلاله، آذریون، شقایق النّعمان، آذرگون، لاله، شقایق نعمان، لالۀ حمرا، لالۀ سرخ
تیره ای از گیاهان دو لپه ای جداگلبرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاپاله
تصویر تاپاله
سرگین گاو
فرهنگ فارسی عمید
(لَ / لِ)
چاغاله. چغاله. بادام با پوست سبز نارس، اخکوک، بعضی میوه های سبز و نارس، چون بادام و زردآلو و شفتالو ولی بیشتر در بادام گفته میشود و گاه کلمه بادام را نیز بر آن افزایند و ’چاقاله بادام’ گویند و رجوع به اخکوک و چاغاله و چغاله شود
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ / لِ)
آلاله. شقایق النعمان. کاسه بشکنک:
الالۀ کوهساران هفته ای بی
بنفشۀ جویباران هفته ای بی.
باباطاهر.
رجوع به آلاله شود
لغت نامه دهخدا
(اُ لَ)
موضعی است. نصر گوید موضعی است به شام. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بشب درآمدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ)
بی موئی که از جرب عارض شده باشد. (ناظم الاطباء). قرعه
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 24 هزارگزی خاور کرمانشاه از طریق طاق بستان، و از راه قدیم در 18 هزارگزی کنار شوسه کرمانشاه بتهران واقع شده. دامنه و معتدل است و 60 تن سکنه دارد. آبش از چاه و محصولش غلات دیمی و لبنیات و تریاک میباشد. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرواست. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ)
چاقاله. چغاله. اخکوک. بادام و زردآلو و هلوی سبز نارسیده. چاغاله بادام. بادام نارس. زرد آلوی نارس. هلوی نارس.
- چاغاله مجتهد، بمزاح، مجتهدی جوان.
و رجوع بچاقاله و چغاله و اخکوک شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
مطبعه. دارالطباعه. باسمه خانه. نام فارسی مطبعه و آن محلی است که کتابها را در آن چاپ میکنند. (لغات نو فرهنگستان). رجوع به چاپ شود
لغت نامه دهخدا
(شَ /شِ)
عناصر اربعه. چارآخشیج:
از پشت چارلاشه فرودآمده چو عقل
بر هفت مرکبات فلک ره بریده ایم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ)
منسوب به چهار سال. (ناظم الاطباء). دارای چهارسال. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چاپخانه
تصویر چاپخانه
مطبعه، محل چاپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاغاله
تصویر چاغاله
بادام و زرد آلو و هلوی سبز نارسیده، چاغاله بادام، بادام نارس
فرهنگ لغت هوشیار
چار پاره، زنگهای کوچکی که رقاصان بهنگام رقص در انگشتان کنند و بتناسب ضرب موسیقی آنرا بصدا در آورند، نوعی رقص که در قدیم معمول بوده، نوعی از گلوله ایست که در شکار با تفنگ بکار می رود و معمولا شکارهای سنگین را با آن می زنند
فرهنگ لغت هوشیار
ابزار محرکه ی پل در دنگ آبی که از ادوات آبدنگ است
فرهنگ گویش مازندرانی
آلاله
فرهنگ گویش مازندرانی
کته ی سرد
فرهنگ گویش مازندرانی