جدول جو
جدول جو

معنی چاهجو - جستجوی لغت در جدول جو

چاهجو
قلابی باشد که بدان چیزی که بچاه افتد برآرند، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، قلابی که بدان چیزی که در چاه افتد بیرون میاورند (فرهنگ نظام)، بمعنی چاهیوز است، (برهان) (آنندراج)، چاهیوز نیز گویند، (ناظم الاطباء) :
چاهجوئی ز سر زلف کژت راست کنم
مگر آرم دل از آن چاه زنخدان بر سر،
(شرفنامه منیری)،
،
چاه کن را نیز گویند، (برهان) (آنندراج)، چاخو، مقنّی، (ناظم الاطباء)، کسی که چاههای قنات را چاهجویی کند، آنکه در کندن چاه و نقب زدن و متصل ساختن چاهها در زیر زمین بیکدیگر، استادی و مهارت دارد، چاهجوی
لغت نامه دهخدا
چاهجو
چاه کن، مقنی: (چاهجویی ز سر زلف کژت راست کنم مگرآرم دل از آن چاه زنخدان بر سر) (سپاهانی) توضیح این کلمه با (چاهخو) هم معنی است، چاه یوز
تصویری از چاهجو
تصویر چاهجو
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چاهخو
تصویر چاهخو
مقنّی، آنکه کاریز حفر می کند، چاه کن، آنکه قنات را لای روبی می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاه جو
تصویر چاه جو
مقنّی، آنکه کاریز حفر می کند، چاه کن، آنکه قنات را لای روبی می کند
فرهنگ فارسی عمید
چارجوی، چاره جوی، رجوع به چاره جوی شود
لغت نامه دهخدا
نام یکی از معابر جیحون، به مناسبت شهری با همین نام بدانجا، چارجوی، صاحب مرآت البلدان آرد: در سنۀ نهصد و سی و در مرتبۀ دوم که عبیداﷲخان اوزبک از ماوراءالنهر بقصد تسخیر خراسان از معبر چارجوی جیحون عبور نموده بمرو آمد و ازمرو بجانب مشهد مقدس رانده این شهر را محاصره کرد وبحیطۀ تصرف درآورد و از آنجابه استراباد تاخت و بعد بطرف بلخ معاودت نمود، (مرآت البلدان ج 4 ص 44)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش خوسف شهرستان بیرجند که دارای 75 تن سکنه، آب آن قنات و محصول عمده اش غلات و لبنیات است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان گله دار بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 90 هزارگزی جنوب خاور کنگان، کنار راه فرعی لار به گله دار واقع شده، جلگه، گرمسیر و مالاریائی است و 120تن سکنه دارد، آبش از چاه، محصولش غلات، تنباکو و پیاز و شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
ده کوچکی است از دهستان سیلوئید بخش زرند شهرستان کرمان که در 20 هزارگزی جنوب زرند و 3 هزارگزی باختر راه مالرو و زرند به رفسنجان واقع شده و 34 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
کسی که پیشه اش کندن چاه یا لاروبی کاریز یا تنقیه مستراح است منی چاهکن. توضیح این کلمه را نباید با (چاهجو) که آن نیزبهمین معنی است خلط کرد. در مشهد مقنی های دوره گرد را (چخو) گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاهخو
تصویر چاهخو
چاخو، کسی که پیشه اش کندن چاه یا لاروبی کاریز یا تنقیه مستراح است، مقنی، چاه کن
فرهنگ فارسی معین