- چامه (دخترانه)
- شعر، شعری که با آواز خوانده می شود
معنی چامه - جستجوی لغت در جدول جو
- چامه
- شعر، غزل، سرود
- چامه
- شعر،
برای مثال چون آن چامه بشنید بهرام گور / بخورد آن گران سنگ جام بلور ، غزل، سرود، نغمه،(فردوسی - ۶/۴۸۲) برای مثال بتان چامه و چنگ برساختند / ز بیگانه ایوان بپرداختند (فردوسی - ۶/۵۲۱)
- چامه ((مِ))
- سرود، شعر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قصیده
حفره
آلترناتیو، علاج
لباس
مرحله، منزل
فرانسوی کنف سیام فریز سیامی پنجه مرغ از گیاهان
آواز سخت، نیاز، سخت شتابزده
عهد و پیمان و سوگند
پارچه بافته نادوخته، پوشاک، بافته، قماش
اسب (مطلقا)، اسب سفید، چرمینه مچاچنگ
ترکی چیتگ وضع استقرار چند تفنگ بر روی زمین بدین نحو که ته آنها را با کمی فاصله از هم بروی زمین قرار و سر آنها را بهم تکیه دهند تا بصورت مخروطی در آید
موضع ریش برآوردن
از شاله سوئیسی انگلیسی کوهکد خانه سوئیسی گودال گو
علاج، درمان، دارو
قسمی پوتین ساقه بلند چرمی، ساقه بلند و کفش مسافر
شعر و قصیده را گویند و آن مطلعی است با ابیات متوازنه، متشارکه در قافیه و ردیف زیاده بر هفده بیت، مبتنی بر هفت شرط، چنانچه نزد اهل این صنعت مبین است
شعر، قصیده
جائی که آنجا آب جوشد و روان شود
توضیح برای مرکبات این کلمه
ابریشم خام، ابریشم نتابیده، چربی روی شیر، نی یا قلم برای نوشتن
قوه ای است در دماغ که از راه بینی بو را ادراک میکند، بینی، شم ادراک بویها روسری زنان، چارقد
اسب، مخصوصاً اسب سفید، برای مثال سلطان یک سوارۀ گردون به جنگ دی / بر چرمه تنگ بندد و هّرا برافکند (خاقانی - ۱۳۶)