جدول جو
جدول جو

معنی چالش - جستجوی لغت در جدول جو

چالش
جنگ، جدال، مبارزه، برای مثال بفرمود شه تا دلیران روم / نمایند چالش درآن مرز و بوم (نظامی۵ - ۷۹۲)، امری که باید برای آن چاره ای پیدا شود، مسئله، رفتار از روی کبر و غرور و نخوت، با ناز و غرور خرامیدن
تصویری از چالش
تصویر چالش
فرهنگ فارسی عمید
چالش
(لِ)
چالیش. رفتاری که از روی ناز و تکبر و عجب کنند. (برهان) (جهانگیری) (ناظم الاطباء). رفتار کسی از روی تکبر و نخوت و ناز است در برابر حریف کارزار. (انجمن آرا) (آنندراج) (فرهنگ نظام). حرکت زیبا و ظریف و از روی عجب و خرامش و بزرگواری. (ناظم الاطباء). خرام خوش. حرکت و رفتاری از روی فیس و افاده. مؤلف فرهنگ نظام نویسد: احتمال میرود لفظ چالاک و چالش هر دو مأخوذ از لفظ چال بمعنی رفتار باشد که استعمال خود چال بمعنی رفتار متروک شده و مشتقاتش مانده است چه در سنسکریت که ریشه بسیاری از الفاظ فارسی را نشان میدهد لفظ چل بمعنی رفتار موجود است...’ و رجوع به چالیش شود:
چون مهر کند فلک سواری
از چالش لاشه خر چه خیزد.
کمال الدین اسماعیل (از انجمن آرا).
وای اگر صد را یکی بیند ز دور
تا بچالش اندر آید ازغرور.
مولوی.
، بمعنی جنگ و جدال. (برهان) (ناظم الاطباء). حمله. یورش:
بفرمود شه تا دلیران روم
نمایند چالش در آن مرز و بوم.
نظامی.
ز بس پیل کآمد بچالش برون
شد از پای پیلان زمین نیلگون.
نظامی.
از آن سهمگین تر سپاهی قوی
عنان تافت بر چالش خسروی.
نظامی.
برآشفت زنگی ز گفتار شاه
بچالش درآمد چو دود سیاه.
نظامی.
در میان آندو لشکر گاه زفت
چالش و پیکار آنچه رفت رفت.
مولوی.
چالش است این، لوت خوردن نیست این
تا تو بر مالی بخوردن آستین.
مولوی.
با سگان بر استخوان در چالشی
چون نی اشکم تهی در نالشی.
مولوی.
بمیدان شد و چالش آغاز کرد
به تحسین خسرو زبان باز کرد.
امیرخسرو دهلوی (از انجمن آرا).
، مباشرت و جماع را نیز گویند. (برهان). (ناظم الاطباء). کسی که در جماع حریص باشد
اسم مصدر از چالشمق ترکی، به معنی زد و خورد. جدال. تلاش، کشتی. مصارعت
لغت نامه دهخدا
چالش
رفتاری که از روی ناز و تکبر و عجب کنند
تصویری از چالش
تصویر چالش
فرهنگ لغت هوشیار
چالش
زد و خورد، جنگ و جدال
تصویری از چالش
تصویر چالش
فرهنگ فارسی معین
چالش
((لِ))
با ناز و غرور خرامیدن، رفتار از روی کبر و غرور، جولان
تصویری از چالش
تصویر چالش
فرهنگ فارسی معین
چالش
بحران، مشکل، مبارزه، مسئله
تصویری از چالش
تصویر چالش
فرهنگ واژه فارسی سره
چالش
خرامیدن، خرامش، نازخرامی، تکبر، غرور، جولان، جنگ وجدال، زدوخورد، کشمکش، تلاش، مبارزه، مساله، موضوع، مباشرت، هماغوشی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
چالش
تحدّي
تصویری از چالش
تصویر چالش
دیکشنری فارسی به عربی
چالش
Challenge, Defiance
تصویری از چالش
تصویر چالش
دیکشنری فارسی به انگلیسی
چالش
défi
تصویری از چالش
تصویر چالش
دیکشنری فارسی به فرانسوی
چالش
sfida
تصویری از چالش
تصویر چالش
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
چالش
چیلنج , چیلنج
تصویری از چالش
تصویر چالش
دیکشنری فارسی به اردو
چالش
вызов
تصویری از چالش
تصویر چالش
دیکشنری فارسی به روسی
چالش
Herausforderung
تصویری از چالش
تصویر چالش
دیکشنری فارسی به آلمانی
چالش
виклик , виклик
تصویری از چالش
تصویر چالش
دیکشنری فارسی به اوکراینی
چالش
wyzwanie
تصویری از چالش
تصویر چالش
دیکشنری فارسی به لهستانی
چالش
挑战
تصویری از چالش
تصویر چالش
دیکشنری فارسی به چینی
چالش
changamoto
تصویری از چالش
تصویر چالش
دیکشنری فارسی به سواحیلی
چالش
চ্যালেঞ্জ , চ্যালেঞ্জ
تصویری از چالش
تصویر چالش
دیکشنری فارسی به بنگالی
چالش
desafío
تصویری از چالش
تصویر چالش
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
چالش
zorluk, karşı koyma
تصویری از چالش
تصویر چالش
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
چالش
도전
تصویری از چالش
تصویر چالش
دیکشنری فارسی به کره ای
چالش
挑戦
تصویری از چالش
تصویر چالش
دیکشنری فارسی به ژاپنی
چالش
אתגר
تصویری از چالش
تصویر چالش
دیکشنری فارسی به عبری
چالش
चुनौती , चुनौती
تصویری از چالش
تصویر چالش
دیکشنری فارسی به هندی
چالش
desafio
تصویری از چالش
تصویر چالش
دیکشنری فارسی به پرتغالی
چالش
ความท้าทาย , ความท้าทาย
تصویری از چالش
تصویر چالش
دیکشنری فارسی به تایلندی
چالش
uitdaging
تصویری از چالش
تصویر چالش
دیکشنری فارسی به هلندی
چالش
tantangan
تصویری از چالش
تصویر چالش
دیکشنری فارسی به اندونزیایی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چالی
تصویر چالی
(دخترانه)
پرنده ای شبیه گنجشک اما بزرگ تر از آن
فرهنگ نامهای ایرانی
(لِ شُ)
دهی جزء دهستان سیاهکل بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان که در 12هزارگزی جنوب باختر سیاهکل واقع شده جلگه و معتدل ومرطوب است و 211 تن سکنه دارد. آبش از نهر ملک رود ومحصولش برنج، لبنیات و عسل است و شغل اهالی زراعت وگله داری میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بالش
تصویر بالش
بالشت، تکیه که زیر سر نهند، تکیه گاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مالش
تصویر مالش
اصطکاک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بالش
تصویر بالش
بلوغ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چاله
تصویر چاله
حفره
فرهنگ واژه فارسی سره