معنی چالی
- چالی(دخترانه)
- پرنده ای شبیه گنجشک اما بزرگ تر از آن
واژههای مرتبط با چالی
چالی
- چالی
- پرنده ای است بشکل گنجشک که از گنجشکهای معمولی درشت تر و فربه تر است، چولی، به لهجه گیلکی اردک، (ناظم الاطباء)
گودی، گودال، فرورفتگی، عمق، ژرفا
چالی
- چالی
- گیاهی مانند: پیاز، روستایی در شیرگاه سوادکوه، روستایی در.، نوعی گردوبازی
والی
- والی
- حاکم، پادشاه، از نامهای خداوند
خالی
- خالی
- تهی، ونگ
قالی
- قالی
- فرش
بالی
- بالی
- کهن، کهنه، پوسیده
عالی
- عالی
- بالنده، برجسته، والا، بلند پایه
والی
- والی
- استاندار
چاله
- چاله
- حفره
