در حوالی قندهار است. از وقایع مهمه که در آنجا روی داده این است که محراب خان سپهسالار شاه عباس دویم بعد از فتح قلعۀ بست و غیره هنگام مراجعت در روز یکشنبه شهر صفر هزار وپنجاه و هشت هجری در چارچمن غنایم و فیل و اسلحۀ زیادی که از دشمن گرفته بود از شأن حضور شاه عباس گذرانید. گویند اسم باغی است بزرگ در دو منزلی اورکنج که از هر خیابان آن بحوضی میرسند و باز چهار خیابان دیگر و بدینصورت تا آخر. (مرآت البلدان ج 4 ص 44)
در حوالی قندهار است. از وقایع مهمه که در آنجا روی داده این است که محراب خان سپهسالار شاه عباس دویم بعد از فتح قلعۀ بست و غیره هنگام مراجعت در روز یکشنبه شهر صفر هزار وپنجاه و هشت هجری در چارچمن غنایم و فیل و اسلحۀ زیادی که از دشمن گرفته بود از شأن حضور شاه عباس گذرانید. گویند اسم باغی است بزرگ در دو منزلی اورکنج که از هر خیابان آن بحوضی میرسند و باز چهار خیابان دیگر و بدینصورت تا آخر. (مرآت البلدان ج 4 ص 44)
ارمنستان. ارمینیه. ارمنیه. ولایتی است از کوهستان آذربایجان و مولد شیرین مشهور آنجا بوده و ابریشم ارمنی منسوب بدانجاست. (برهان قاطع) (مؤید الفضلاء). سرزمین ارمنستان بین آذربایجان و قفقاز و آسیای صغیر. این نام در کتیبۀ بیستون داریوش بزرگ بصورت ارمین آمده. (ایران باستان ص 1452، 1571، 1596) : از ادبا عالمی فرست به ماچین وز امرا شحنه ای فرست به ارمن. فرخی. رضوان ملک خسرو مالک رقاب اوست ارمن بهشت عدن شد از کوثر سخاش. خاقانی. خاص کن این ملک جهان بر عموم هم ملک ارمن و هم شاه روم. نظامی. لشکر شام و ارمن و دیاربکر و خراسان و خوارزم و دیگر مواضع را که چشم بر دیار و امصار عراق نهاده بودند و گردن طمع یازیده منقار بازگرفتند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 12). ور بحق دانسته ای جای نشست و خاست را خواه در ارمن نشین و خواه در ابخاز خیز. کاتبی. و رجوع به عیون الانباء ج 1 ص 78 و حبط ج 2 ص 371 و 376، 416 و ایران باستان ص 2290 و 2291 و جهانگشای جوینی چ لیدن ص 170 و 177 و ارمنستان و ارمنیه شود.
ارمنستان. ارمینیه. ارمنیه. ولایتی است از کوهستان آذربایجان و مولد شیرین مشهور آنجا بوده و ابریشم ارمنی منسوب بدانجاست. (برهان قاطع) (مؤید الفضلاء). سرزمین ارمنستان بین آذربایجان و قفقاز و آسیای صغیر. این نام در کتیبۀ بیستون داریوش بزرگ بصورت اَرمین َ آمده. (ایران باستان ص 1452، 1571، 1596) : از ادبا عالمی فرست به ماچین وز امرا شحنه ای فرست به ارمن. فرخی. رضوان ملک خسرو مالک رقاب اوست ارمن بهشت عدن شد از کوثر سخاش. خاقانی. خاص کن این ملک جهان بر عموم هم ملک ارمن و هم شاه روم. نظامی. لشکر شام و ارمن و دیاربکر و خراسان و خوارزم و دیگر مواضع را که چشم بر دیار و امصار عراق نهاده بودند و گردن طمع یازیده منقار بازگرفتند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 12). ور بحق دانسته ای جای نشست و خاست را خواه در ارمن نشین و خواه در ابخاز خیز. کاتبی. و رجوع به عیون الانباء ج 1 ص 78 و حبط ج 2 ص 371 و 376، 416 و ایران باستان ص 2290 و 2291 و جهانگشای جوینی چ لیدن ص 170 و 177 و ارمنستان و ارمنیه شود.
مخفف ((اگر من)) باشد در محاورات. (برهان) : ای دل بهوای ارمن ار من باشم خالی نکنم ز دل حزن زن باشم وی چرخ اگر بحیله بیرون نکنم گاو تو از آن خرمن خر من باشم. طغرل سلجوقی
مخفف ((اگر من)) باشد در محاورات. (برهان) : ای دل بهوای ارمن ار من باشم خالی نکنم ز دل حزن زن باشم وی چرخ اگر بحیله بیرون نکنم گاو تو از آن خرمن خر من باشم. طغرل سلجوقی
مأخوذ از کلمه لالا، مربی مرد طفلی از اطفال اعیان. مقابل دده که زن است. لالا. پرستار کودک. حاضن: مگر شاه با لله اش بازی میکند؟ مگر بازی شاه با لله است ؟
مأخوذ از کلمه لالا، مربی ِ مرد طفلی از اطفال اعیان. مقابل دده که زن است. لالا. پرستار کودک. حاضن: مگر شاه با لله اش بازی میکند؟ مگر بازی شاه با لله است ؟
نام موضعی، مؤلف مرآت البلدان نویسد: در استیلای عرب بر عجم و فرار یزدجردبن شهریار به ری ’باو’ نامی از اهل طبرستان از اولاد ملوک عجم که ملتزم رکاب یزدجرد بود مرخصی حاصل نموده که به طبرستان رفته آتشکدۀ آنجا را زیارت نماید و بعد ازورود قشون عرب به مملکت ری و انقلاباتی که در ایران اتفاق افتاد اهالی طبرستان ’باو’ را پادشاه خود نمودند و او ’چارمان’ را که معرب ’بشارمان’ میشود پایتخت خود قرارداد، بعد از پانزده سال سلطنت ’ولاش’ نام، او را بضرب خشتی که بشانۀ او فروکوفت بکشت و خود سلطنت طبرستان را تصاحب کرد، (مرآت البلدان ج 4 ص 51) مؤلف مرآب البلدان نویسد: و نیزچارمان اسم یکی از دهات طبرستان بوده چنانکه در تاریخ ظهیرالدین مسطور است، (مرآت البلدان ج 4 ص 51)
نام موضعی، مؤلف مرآت البلدان نویسد: در استیلای عرب بر عجم و فرار یزدجردبن شهریار به ری ’باو’ نامی از اهل طبرستان از اولاد ملوک عجم که ملتزم رکاب یزدجرد بود مرخصی حاصل نموده که به طبرستان رفته آتشکدۀ آنجا را زیارت نماید و بعد ازورود قشون عرب به مملکت ری و انقلاباتی که در ایران اتفاق افتاد اهالی طبرستان ’باو’ را پادشاه خود نمودند و او ’چارمان’ را که معرب ’بشارمان’ میشود پایتخت خود قرارداد، بعد از پانزده سال سلطنت ’ولاش’ نام، او را بضرب خشتی که بشانۀ او فروکوفت بکشت و خود سلطنت طبرستان را تصاحب کرد، (مرآت البلدان ج 4 ص 51) مؤلف مرآب البلدان نویسد: و نیزچارمان اسم یکی از دهات طبرستان بوده چنانکه در تاریخ ظهیرالدین مسطور است، (مرآت البلدان ج 4 ص 51)
دهی جزء دهستان ارنگه بخش کرج شهرستان تهران 27 هزارگزی شمال خاور کرج و 8 هزارگزی خاوری راه شوسۀ کرج بچالوس، کوهستانی و سردسیر با 698 تن سکنه، آب آن از چشمه سار، محصول آنجا غلات، باغات میوه، لبنیات، شغل اهالی زراعت و گاوداری و کرباس بافی، راه آن ماشین رو است، مزرعۀ چمن زار و مرتع پنج سار جزء این ده است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی جزء دهستان ارنگه بخش کرج شهرستان تهران 27 هزارگزی شمال خاور کرج و 8 هزارگزی خاوری راه شوسۀ کرج بچالوس، کوهستانی و سردسیر با 698 تن سکنه، آب آن از چشمه سار، محصول آنجا غلات، باغات میوه، لبنیات، شغل اهالی زراعت و گاوداری و کرباس بافی، راه آن ماشین رو است، مزرعۀ چمن زار و مرتع پنج سار جزء این ده است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)