کارتن کارتن جعبۀ مقوایی که برای بسته بندی اجناس مختلف به کار می رود، جلد مقوایی، پوشه فرهنگ فارسی عمید
کارتن کارتن تننده، در علم زیست شناسی عَنکَبوت، جانوری بندپا با غده هایی در شکم که ماده ای از آن ترشح می شود که از آن تار می تند و در آن زندگی و به وسیلۀ آن شکار می کندتارتَن، تارتَنَک، کاربافَک، کارتَنَک، شیرمَگَس، مَگَس گیر، تَنَندو، کَراتَن فرهنگ فارسی عمید
کاربن کاربن کاربون، جسم بسیطی که متبلور و بی شکل بصورت الماس و زغال سنگ در طبیعت یافت می شود، کاغذ کپی فرهنگ لغت هوشیار