ارزان بودن، کم بهایی عطا، بخشش، پیشکش درخور، شایسته، سزاوار، لایق، شایگان، مستحقّ، مناسب، سازوار، محقوق، خورا، خورند، باب، فرزام، فراخور، اندرخور، صالح، شایان، بابت منسوب به ارزان فقیر، درویش برای مثال به ارزانیان بخش هرچت هواست / که گنج تو ارزانیان را سزاست (فردوسی - ۶/۲۶۰)، چو بخشی به ارزانیان بخش چیز / که ایدر نمانی تو بسیار نیز (فردوسی - ۴/۳۳۷) ارزانی داشتن (کردن): پیشکش کردن چیزی به کسی، عطا کردن، بذل کردن، بخشیدن
ارزان بودن، کم بهایی عطا، بخشش، پیشکش دَرخُور، شایِستِه، سِزاوار، لایِق، شایِگان، مُستَحَقّ، مُناسِب، سازوار، مَحقوق، خُورا، خُورَند، باب، فَرزام، فراخُور، اَندَرخُور، صالِح، شایان، بابَت منسوب به ارزان فقیر، درویش برای مِثال به ارزانیان بخش هرچت هواست / که گنج تو ارزانیان را سزاست (فردوسی - ۶/۲۶۰)، چو بخشی به ارزانیان بخش چیز / که ایدر نمانی تو بسیار نیز (فردوسی - ۴/۳۳۷) ارزانی داشتن (کردن): پیشکش کردن چیزی به کسی، عطا کردن، بذل کردن، بخشیدن
خارپشت، خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی، تشی، سیخول، زکاسه، سکاسه، رکاشه، اسگر، اسغر، سنگر، سگر، پهمزک، پیهن، بیهن، روباه ترکی، کاسجوک، جبروز، قنفذ
خارپشت، خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی، تَشی، سیخول، زُکاسه، سُکاسه، رُکاشه، اُسگُر، اُسغُر، سَنگُر، سُگُر، پَهمَزَک، پیهَن، بیهَن، روباه تُرکی، کاسجوک، جَبروز، قُنفُذ
یک نوع پارچه. پارچه ای که دارای خطوط صلیبی رنگارنگ باشد. (ناظم الاطباء). پارچه ای که دارای نقوش مربعی شکل باشد. پارچۀ شطرنجی، هر کس که تجاوز از شأن وحد خود کند. (ناظم الاطباء) ، دیگ بزرگی که دارای چارخانه باشد. (ناظم الاطباء) : نخواهد ماند آخر جاودانه در این نه مطبخ این یک چارخانه. نظامی
یک نوع پارچه. پارچه ای که دارای خطوط صلیبی رنگارنگ باشد. (ناظم الاطباء). پارچه ای که دارای نقوش مربعی شکل باشد. پارچۀ شطرنجی، هر کس که تجاوز از شأن وحد خود کند. (ناظم الاطباء) ، دیگ بزرگی که دارای چارخانه باشد. (ناظم الاطباء) : نخواهد ماند آخر جاودانه در این نه مطبخ این یک چارخانه. نظامی
کنایه از چیزی که نسبت بامثال خود دو چندان باشد چه دینار شش دانگ میباشد دانگ ششم حصه دینار است پس چهاردانگ به نسبت دودانگ زائد میباشد و لفظ چهاردانگ که گاهی صفت هندوستان واقع میگردد بنابر آن است که چون عرض و طول هندوستان سوای روس از اکثر بلاد عالم بیشتر است یا آنکه آبادی و تحصیل از هندوستان به نسبت تحصیل دیگر بلاد عالم بیشتر است پس از این سبب تمام عالم را یک دینار فرض کردند و هندوستان را از آن بمنزلۀ چهاردانگ شمردند، یا آنکه هندوستان در چهاراقلیم واقع است چنانکه در نقشۀ ربع مسکون ظاهر است در لفظ هفت اقلیم، (آنندراج)، چهار ربع کره، (ناظم الاطباء)، اصطلاح موسیقی، اصطلاح بنایی، اصطلاح در تراشیدن قلم، هر چیز که نه کلان باشد و نه خرد، (ناظم الاطباء)
کنایه از چیزی که نسبت بامثال خود دو چندان باشد چه دینار شش دانگ میباشد دانگ ششم حصه دینار است پس چهاردانگ به نسبت دودانگ زائد میباشد و لفظ چهاردانگ که گاهی صفت هندوستان واقع میگردد بنابر آن است که چون عرض و طول هندوستان سوای روس از اکثر بلاد عالم بیشتر است یا آنکه آبادی و تحصیل از هندوستان به نسبت تحصیل دیگر بلاد عالم بیشتر است پس از این سبب تمام عالم را یک دینار فرض کردند و هندوستان را از آن بمنزلۀ چهاردانگ شمردند، یا آنکه هندوستان در چهاراقلیم واقع است چنانکه در نقشۀ ربع مسکون ظاهر است در لفظ هفت اقلیم، (آنندراج)، چهار ربع کره، (ناظم الاطباء)، اصطلاح موسیقی، اصطلاح بنایی، اصطلاح در تراشیدن قلم، هر چیز که نه کلان باشد و نه خرد، (ناظم الاطباء)
نوعی از نشستن است. مربعنشینی. قرار گرفتن روی زمین به کیفیتی که هر دو ساق پا به جانب داخل خم و با یکدیگر متقاطع گردند و سر زانوان به جانب بیرون متمایل باشند و کف پا در زیر آن واقع شود: گفتا منشین چهارزانو کآن هست نشانۀ تکبر ننشستند جز دو زانو نیکوادبان و مردم حر گفتم چه ادب کدام حری بشنو ز من این حقیقت مر آموخته ایم این ادب را ما از عرب وعرب ز اشتر. دهخدا. رجوع به چارزانو شود
نوعی از نشستن است. مربعنشینی. قرار گرفتن روی زمین به کیفیتی که هر دو ساق پا به جانب داخل خم و با یکدیگر متقاطع گردند و سر زانوان به جانب بیرون متمایل باشند و کف پا در زیر آن واقع شود: گفتا منشین چهارزانو کآن هست نشانۀ تکبر ننشستند جز دو زانو نیکوادبان و مردم حر گفتم چه ادب کدام حری بشنو ز من این حقیقت مر آموخته ایم این ادب را ما از عرب وعرب ز اشتر. دهخدا. رجوع به چارزانو شود
کسی که قدش کوتاه و شانه هایش پهن و قوی باشد. (از آنندراج) : ز ضرب گرز کین از هر کرانه شده بالا بلندان چارشانه. محمد قلی سلیم (از آنندراج). ، قوی هیکل و تنومند. (آنندراج). تنومند و قوی هیکل و فربه. (ناظم الاطباء). کسی که سینه و بر پهن و قوی و درشت دارد. قوی جثه. تناور و سطبر اندام: کمان ابروش کوتاه خانه قد شمشاد پیشش چارشانه. اشرف (از آنندراج). ، ناموزون قد و بداندام. (ناظم الاطباء)
کسی که قدش کوتاه و شانه هایش پهن و قوی باشد. (از آنندراج) : ز ضرب گرز کین از هر کرانه شده بالا بلندان چارشانه. محمد قلی سلیم (از آنندراج). ، قوی هیکل و تنومند. (آنندراج). تنومند و قوی هیکل و فربه. (ناظم الاطباء). کسی که سینه و بر پهن و قوی و درشت دارد. قوی جثه. تناور و سطبر اندام: کمان ابروش کوتاه خانه قد شمشاد پیشش چارشانه. اشرف (از آنندراج). ، ناموزون قد و بداندام. (ناظم الاطباء)
کنایه از چار عناصر است که به چار زبانیۀ دوزخ تشبیه شده است. (انجمن آرای ناصری) : اسیر طبعمخالف مدار جان و خرد زبون چارزبانی مکن دو حور لقا. خاقانی (از انجمن آرا)
کنایه از چار عناصر است که به چار زبانیۀ دوزخ تشبیه شده است. (انجمن آرای ناصری) : اسیر طبعمخالف مدار جان و خرد زبون چارزبانی مکن دو حور لقا. خاقانی (از انجمن آرا)
ارزنده، درخور یق سزاوار مستحق، درویش بی نوا نادر، صالح (مقابل طالح) سزا (مقابل ناسزا) اهل، پیشکش، کم بهایی کم قیمتی مقابل گرانی، آسانی سهولت، فراخی فراوانی. یا سال ارزانی. سالی که زندگی فراخ و خواربار و کا کم بها و فراوانست، دستوری اجازه اذن رخصت
ارزنده، درخور یق سزاوار مستحق، درویش بی نوا نادر، صالح (مقابل طالح) سزا (مقابل ناسزا) اهل، پیشکش، کم بهایی کم قیمتی مقابل گرانی، آسانی سهولت، فراخی فراوانی. یا سال ارزانی. سالی که زندگی فراخ و خواربار و کا کم بها و فراوانست، دستوری اجازه اذن رخصت
قرار گرفتن روی زمین به کیفیتی که هر دو ساق پا به جانب داخل خم و با یکدیگر متقاطع گردند و سر زانوان بجانب بیرون متمایل باشد و کف پا در زیر آن ها واقع شود
قرار گرفتن روی زمین به کیفیتی که هر دو ساق پا به جانب داخل خم و با یکدیگر متقاطع گردند و سر زانوان بجانب بیرون متمایل باشد و کف پا در زیر آن ها واقع شود