- چارآخر
- چهار عنصر: آب باد خاک آتش
معنی چارآخر - جستجوی لغت در جدول جو
- چارآخر
- چهارآخر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کنایه از چهار عنصر است که خاک و باد و آب و آتش باشد
مثمر، میوه آور، با ثمر
چهار عنصر
چهار تخم
ربایی که دارای چهار سیم است طنبوری که چهار تار دارد
کنایه از چهار عنصر: آب، آتش، باد و خاک است
هر درختی که میوه بدهد، درخت میوه دار، در بانکداری سرمایه ای که سود بدهد، پردوکتیف
عناصر چهارگانه شامل آب، آتش، باد، خاک، چهار عنصر
چهار مادر، چهار گوهر، عناصر اربعه، چهار آخشیج، آخشیجان، چهار ارکان، چهار امّهات، امّهات اربعه، امّهات سفلیٰ، چار آخشیج
چهار مادر، چهار گوهر، عناصر اربعه، چهار آخشیج، آخشیجان، چهار ارکان، چهار امّهات، امّهات اربعه، امّهات سفلیٰ، چار آخشیج
چهاریار، چهار گزین، خلفای اربعه، خلفای راشدین، چهار خلیفه. ابوبکربن ابی قحافه، عمربن خطاب، عثمان بن عفان و علی بن ابی طالب
چهارتخم، جوشاندۀ دارویی مرکب از بارهنگ، بهدانه، سپستان و قدومه که برای تسکین سرفه و درد سینه مفید است
برابری، هم چشمی، مقابله، گفتگو و ستیز
چهار روز آخر چلۀ بزرگ و چهار روز اول چلۀ کوچک زمستان که سردترین روزهای زمستان است
چارچار کردن: کنایه از ستیزه کردن،برای مثال تا بر کسی گرفته نباشد خدای خشم / پیش تو ناید و نکند با تو چارچار (منوچهری - ۴۱)
چهار روز آخر چلۀ بزرگ و چهار روز اول چلۀ کوچک زمستان که سردترین روزهای زمستان است
چارچار کردن: کنایه از ستیزه کردن،
کاردان
برابری، همچشمی
چهارپا
ویژگی کسی که با اندیشه و تدبیر دردی را درمان کند یا کاری را به سامان برساند، چاره ساز، چاره کننده، چاره اندیش، برای مثال زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست / راه هزار چارهگر از چارسو ببست (حافظ - ۸۰)
کاردان، کارفرما