جدول جو
جدول جو

معنی چابک - جستجوی لغت در جدول جو

چابک
(پسرانه)
چالا ک، زیبا و ظریف، زیباروی
تصویری از چابک
تصویر چابک
فرهنگ نامهای ایرانی
چابک
چست و چالاک، سریع، برای مثال با همه نیکویی سرودسرای / رودسازی به رقص چابک پای (نظامی۴ - ۵۹۵)، به سرعت، ماهرانه، زیبارو، تازیانه، زرنگ، ماهر، زبردست
تصویری از چابک
تصویر چابک
فرهنگ فارسی عمید
چابک
(بُ)
چابق. تازیانه. (برهان) (غیاث از بهار عجم و سراج و سروری) :
اسپی است مرا ز سایۀ خود به گریز
دشت از عرق سستی او طوفان خیز
یک گام به گام بسپرد گر به مثل
شمشیر بود چابک و خنجر مهمیز.
سنجرکاشی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
چابک
(بُ)
چست و چالاک. فرز. تند. سبک. زرنگ. زبر و زرنگ. ظریف. رعنا. قبراق. زود. قچاق. چابوک. چاپوک. چپوک (دهات تربت حیدریه) : جلیت، مرد چابک و چست. جلد، چابک از هر چیزی. جلده، چابک و چالاک گردیدن. جلید، چابک از هر چیزی. جمل خذانیه، یعنی سطبر و چابک. خنوت، مرد چابک شتابزده که بر نهالی نخسبد. دلهمس ؟ مرد چابک سطبر. ذفر، جوان چابک درازبالا تمام بدن. صعتری، مرد چابک و شوخ و دلاور. نیرب، مرد چابک و چست. هذف، مرد شتابرو چابک. (منتهی الارب) :
چو آن مرد چابک به اندک سپاه
ز جایی بیاید بدرگاه شاه.
مر این ترک را ناگهان بشکند
همه لشکرش را بهم برزند.
فردوسی.
همواره این سرای چو باغ بهشت باد
از رومیان چابک و ترکان نازنین.
فرخی.
نزد او آن جوان چابک رفت
از غم ره گران و گوش سبک.
منطقی.
چرخ را انجم بسان دستهای چابکند
کز لطافت خاک بی جان را همی باجان کنند.
ناصرخسرو.
مشو درخط ز خط کانهم ز حسن است
دغا چون چابک آید هم ز نرد است.
عمادی شهریاری.
چابک استاده ام به زیر فلک
مگر از چنبرش برون گذرم.
خاقانی.
استادان حاذق و عملۀ چابک ترتیب دادند. (ترجمه تاریخ یمینی).
شگرفی چابکی چستی دلیری
به مهر آهو به کینه تندشیری.
نظامی.
خر خود را چنان چابک نبینم
که با تازی سواری برنشینم.
نظامی.
بازی کن و چابک و طرب ساز
مالیده سرین و گردن افراز.
نظامی.
هر نفس این پردۀ چابک رقیب
بازیی از پرده برآرد غریب.
نظامی.
قلم زن چابکی صورتگری چست
که بی کلک از خیالش نقش میرست.
نظامی.
همیشه بر قد دولت قبای حکم تو چابک
همیشه بر سر دشمن قضای تیغ تو مبرم.
امامی هروی.
چو از چابکان در دویدن گرو
نبردی، هم افتان و خیزان برو.
سعدی (بوستان).
باچابکان دلبر و شوخان دلفریب
بسیار در فتاده و اندک رمیده اند.
سعدی.
به چابکتر از خود مینداز تیر
چو افتاددامن بدندان بگیر.
سعدی.
اگر بنده چابک نیاید بکار
عزیزش ندارد خداوندگار.
سعدی.
قبا بست و چابک نوردید دست
قبایش دریدند و دستش شکست.
سعدی.
غلامان و کنیزان دلاویز دارد و شاگردان چابک (گلستان). رجوع به چست، تند، زود، فرز شود
لغت نامه دهخدا
چابک
چالاک، فرز، تند، سبک چست و چالاک زرنگ، ماهر زبر دست، تازیانه شلاق
فرهنگ لغت هوشیار
چابک
((بُ))
چست و چالاک، زرنگ، ماهر، زبردست
تصویری از چابک
تصویر چابک
فرهنگ فارسی معین
چابک
جلد، چالاک، چست، شاطر، شهم، فرز، قبراق، هژیر
متضاد: چلمن، داهی، زرنگ
متضاد: تنبل، تند، زود، زبردست، ماهر، تازیانه، شلاق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
چابک
رشيقٌ
تصویری از چابک
تصویر چابک
دیکشنری فارسی به عربی
چابک
Dexterous, Lithe, Nimble, Spry
تصویری از چابک
تصویر چابک
دیکشنری فارسی به انگلیسی
چابک
habile, agile
تصویری از چابک
تصویر چابک
دیکشنری فارسی به فرانسوی
چابک
از توابع رامسر که همان روستای تاریخی چپک است
فرهنگ گویش مازندرانی
چابک
diestro, ágil
تصویری از چابک
تصویر چابک
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
چابک
ловкий , гибкий
تصویری از چابک
تصویر چابک
دیکشنری فارسی به روسی
چابک
geschickt, geschmeidig, flink, spritzig
تصویری از چابک
تصویر چابک
دیکشنری فارسی به آلمانی
چابک
спритний , гнучкий
تصویری از چابک
تصویر چابک
دیکشنری فارسی به اوکراینی
چابک
zręczny, gibki, zwinny
تصویری از چابک
تصویر چابک
دیکشنری فارسی به لهستانی
چابک
灵巧的 , 灵活的 , 活泼的
تصویری از چابک
تصویر چابک
دیکشنری فارسی به چینی
چابک
habilidoso, ágil
تصویری از چابک
تصویر چابک
دیکشنری فارسی به پرتغالی
چابک
چابک، شلّاق
دیکشنری اردو به فارسی
چابک
দক্ষ , নমনীয় , চপল , চটপটে
تصویری از چابک
تصویر چابک
دیکشنری فارسی به بنگالی
چابک
ماہر , چابک , چابک , چابک
تصویری از چابک
تصویر چابک
دیکشنری فارسی به اردو
چابک
mtaalamu, mwepesi, mwerevu
تصویری از چابک
تصویر چابک
دیکشنری فارسی به سواحیلی
چابک
maharetli, çevik
تصویری از چابک
تصویر چابک
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
چابک
능숙한 , 유연한 , 민첩한
تصویری از چابک
تصویر چابک
دیکشنری فارسی به کره ای
چابک
器用な , しなやかな , 素早い , 活発な
تصویری از چابک
تصویر چابک
دیکشنری فارسی به ژاپنی
چابک
מְיֻמָּן , גמיש , זריז , נַעַלְזֵיל
تصویری از چابک
تصویر چابک
دیکشنری فارسی به عبری
چابک
abile, agile
تصویری از چابک
تصویر چابک
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
چابک
terampil, lentur, gesit
تصویری از چابک
تصویر چابک
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
چابک
คล่องแคล่ว , ยืดหยุ่น , คล่องแคล่ว , คล่องแคล่ว
تصویری از چابک
تصویر چابک
دیکشنری فارسی به تایلندی
چابک
vakkundig, lenig, behendig
تصویری از چابک
تصویر چابک
دیکشنری فارسی به هلندی
چابک
कुशल , लचीला , फुर्तीला , चंचल
تصویری از چابک
تصویر چابک
دیکشنری فارسی به هندی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چابکی
تصویر چابکی
چستی، چالاکی
فرهنگ فارسی عمید
چالاکی چستی جلدی، اسب رهواری که اگر تازیانه بر او زنند راه را غلط نکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چابکی
تصویر چابکی
چالاکی، چستی، اسب راهوار که اگر تازیانه بر او زنند راه را غلط نکند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چابکی
تصویر چابکی
Dexterity, Nimbleness, Swiftness
دیکشنری فارسی به انگلیسی