جدول جو
جدول جو

معنی چائیدن - جستجوی لغت در جدول جو

چائیدن
(گُ نَ زَ دَ)
سرما خوردن. زکام کردن، سرد شدن. سخت سرد شدن چنانکه چیز در مجاورت یخ و برف. چائیدن میوه و جز آن در یخ، نهایت سرد شدن
لغت نامه دهخدا
چائیدن
سرماخوردن، زکام
تصویری از چائیدن
تصویر چائیدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چامیدن
تصویر چامیدن
چمیدن، خرامیدن
شاشیدن، شاریدن، میختن، شاش زدن، میزیدن، ادرار کردن، گمیز کردن، گمیختن، شاشدن، گمیزیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
تاراج کردن، غارت کردن، اموال مردم را به یغما بردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاویدن
تصویر چاویدن
بانگ کردن و نالیدن، برای مثال ای عاشق دلسوز و ز کام دل خود دور / می نال و همی چاو که معذوری معذور (بوشعیب - شاعران بی دیوان - ۱۶۵)، بانگ و خروش کردن پرنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاهیدن
تصویر چاهیدن
چاییدن، سرما خوردن، مبتلا به زکام شدن، ناخوش شدن از سرماخوردگی، چایمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چاییدن
تصویر چاییدن
سرما خوردن، مبتلا به زکام شدن، ناخوش شدن از سرماخوردگی، چایمان، چاهیدن
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
آنکه یا آنچه مستعد چائیدن است
لغت نامه دهخدا
تامل کردن درنگ کردن، توضیح مساوی ازین مصدر جز مفرد امر حاضر (بتا (ی) دیده نشده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شائیدن
تصویر شائیدن
سزاوار بودن لایق و مناسب بودن در خور بودن
فرهنگ لغت هوشیار
نالیدن، هرزه گویی کردن: ملامتم مکنید ار دراز می لایم بود که کشف شود حال بنده پیش شما. (مولوی لغ)، عوعو کردن (سگ) : سگ لاید و کاروان گذرد. (مثل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خائیدن
تصویر خائیدن
به دندان نرم کردن، جویدن، انگشت خاییدن کودک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاویدن
تصویر چاویدن
نالیدن، زاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاهیدن
تصویر چاهیدن
زکام شدن، دچار سرما خوردگی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاییدن
تصویر چاییدن
سرما خوردن ناخوش شدن بسبب سرما خوردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چامیدن
تصویر چامیدن
خرامیدن ادرار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
غارت کردن، تاراج کردن، چپاول کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زائیدن
تصویر زائیدن
زاییده شدن تولد یافتن، بچه آوردن تولید مثل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پائیدن
تصویر پائیدن
توقف کردن، ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاییدن
تصویر چاییدن
((دَ))
سرما خوردن، ناخوش شدن، چایش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چاویدن
تصویر چاویدن
((دَ))
نالیدن، راز و نیاز عاشقانه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چامیدن
تصویر چامیدن
شاشیدن، خرامیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
((دَ))
غارت کردن، تاراج کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
Scrawl
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
griffonner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
каракули
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
kritzeln
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
каракули
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
bazgrać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
潦草写
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
rabiscado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
scarabocchiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
garabatear
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
krabbelen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از چاپیدن
تصویر چاپیدن
เขียนขีดๆ
دیکشنری فارسی به تایلندی