جدول جو
جدول جو

معنی چئی - جستجوی لغت در جدول جو

چئی
گنجشک
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چای
تصویر چای
درختچه ای با برگ های دندانه دار که معمولاً در نقاط معتدل و مرطوب می روید، برگ های این گیاه که دارای تئین، نئوفیلین، تانن، اسیدگالیک، ویتامین c، دم کردۀ برگ های خشک این گیاه که به صورت نوشیدنی گرم مصرف می شود
چای آق پر: نوعی چای با پرهای سفید
چای باروتی: نوعی چای مرغوب شکسته و بسیار نرم
چای پر درشت: نوعی چای
چای زرین: نوعی چای با پرهای درشت و زرد رنگ
چای سبز: نوعی چای محرک با طعم تند که برگ های آن را پس از چیدن فوراً در هوای آزاد خشک می کنند
چای سفیدپر: نوعی چای با پرهای سفید، چای آق پر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چکی
تصویر چکی
خرید و فروش یکجا، چیزی که بدون شمردن یا وزن کردن خرید و فروش شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چپی
تصویر چپی
کنایه از طرفدار اصلاحات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و امثال آن، چپ بودن، چپه شده، منحرف گشته
فرهنگ فارسی عمید
(چُ)
پز و افادۀ بسیار و لاف و گزاف. در تداول عامه اصطلاحی است که بیشتر با فعل آمدن بیان شود. رجوع به چسی آمدن شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چَکْ کی)
سوراخ میان سنگ آسیا که بدان سنگ بر دور محور گردش میکند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
منسوب به چه. چاه. چاهی. رجوع به چاهی شود
لغت نامه دهخدا
(چِ)
به معنی حمق و بی عقلی. (غیاث ازجهانگیری) (آنندراج). خلی. چلمنی. احمقی و دیوانگی، ابلهی. سفاهت. و رجوع به چلی کردن شود، بعضی به معنی نامردی نوشته اند. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(چِ)
دهی از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان که در 11 هزارگزی جنوب باختری لنده و 72 هزارگزی شمال راه شوسۀ بهبهان واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 150 تن سکنه دارد. آبش ازچشمه. محصولش غلات، پشم و لبنیات. شغل اهالی زراعت وحشم داری، صنایع دستی زنان بافتن قالی، قالیچه، گلیم و جوال و راهش مالرو است. ساکنین این آبادی از طایفۀ طیبی میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
بمعنی ’معنوی’ باشد که در مقابل ’صوری’ است، چه ’چم’ بمعنی معنی است. (برهان). بمعنی معنوی زیرا که چم بمعنی ’معنی’ است که ضد صورت است. (انجمن آرا) (آنندراج). معنوی. (ناظم الاطباء). و رجوع به چم شود، اصلی. معنی. (ناظم الاطباء). و رجوع به چم شود
لغت نامه دهخدا
(چَ)
درتداول عامه، اصطلاحی است در مبادله و فروش اجناس و اشیاء، بدین معنی که چیزی را ناسنجیده و نپیموده و وزن ناکرده داد و ستد کنند، چنانکه گویند: این گردوها. این کرباسها، این گندمها چکی به چند؟ تخمینی. چوب انداز. ناکش. بدون شمارش. بدون وزن. مقابل کش و منی:
این ته بساط حسن که داری چکی به چند
تا نقدجان بیارم و یکجا قپان کنم.
؟
لغت نامه دهخدا
رجوع به ’چا’ و ’چای’ شود
لغت نامه دهخدا
(رِ ئی ی)
رئی. زیبا از حیث جمال و روشنی. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(رَ ئی ی)
پری که دیده شود پس دوست گردد، مار بزرگ از جهت شباهت به جن، جامه ای که پیش مشتری جهت فروخت وانمایند. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(ثُ طَ)
آوازکردن جوجه و عقرب. و فی المثل: یلدع و یصئی، کسی را مثل زنند که ستم کند و شکوه آغازد. و منه جاء بما صأی و صمت، ای بالمال الناطق و الصامت. منتهی الارب
لغت نامه دهخدا
(نُ ئی ی)
جمع واژۀ نؤی است. رجوع به نؤی شود
لغت نامه دهخدا
(بُ)
از بلاد اتروریا و در سه فرسنگی روم بوده است. مردم این شهر غالباً با رومیان در جنگ بوده اند و عاقبت در 395 قبل از میلاد کامیلیوس سردار رومی پس از ده سال محاصره آن شهر را گرفته جمعی از مردم روم را بدانجا انتقال داد. (تمدن قدیم فوستل دوکولانژ ص 510). رجوع به اتروریا و کامیلیوس (کامیلوس) شود
لغت نامه دهخدا
گل چائی قسمی گل سوری،
لغت نامه دهخدا
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’دو قریه است از محال قبه. در سال 1225 هجری قمری شیخعلی خان دربندی درین محل از قشون روس شکست خورد’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 214)
لغت نامه دهخدا
(چِ)
دهی از دهستان چم خلف عیسی، بخش هندیجان شهرستان خرمشهر که در 19هزارگزی شمال هندیجان کنار باختری رود خانه زهره واقع است و راه اتومبیل رو هندیجان به خلف آباد از آن میگذرد. دشت و گرمسیر است و 270 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه زهره. محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و حشم داری، راهش مالرو و در تابستان اتومبیل رو است. این آبادی از دو محل بنام چری 1 و 2 تشکیل شده و ساکنینش از طایفۀقنواتی میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
چخ. ستیزه کنی. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). ستیزگی. (ناظم الاطباء). چخندگی، خصومت، مناقشه. (ناظم الاطباء) ، دم زنی. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) ، سعی و کوشش. (ناظم الاطباء). چخ. چخندگی. رجوع به چخ و چخندگی و چخیدن شود، سگ، در زبان کودکان شیرخوار. سگ، در زبان اطفال. رجوع به چخه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از چسی
تصویر چسی
لاف و گزاف بیهوده: (چسی مالیات دارد (داره))
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صئی
تصویر صئی
آواز چوزه، بانگ جانور، ناله جانور: به هنگام درد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چکی
تصویر چکی
داد و ستد اجناس و اشیا و زن ناکرده و نپیموده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلی
تصویر چلی
احمقی بیعقلی، دیوانگی سفاهت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چمی
تصویر چمی
با معنی معنوی
فرهنگ لغت هوشیار
معروف است و آن برگی است که از ختای و چین آورند و جوشانده ماننده قهوه بخورند، منفعت بسیار دارد، در ایران هم نیز درخت آن میباشد و در جاهای گرم و مرطوب بعمل میاید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چائی
تصویر چائی
قسمی گل سوری، چای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چسی
تصویر چسی
((چُ))
لاف و گزاف بیهوده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چلی
تصویر چلی
((چِ))
احمقی، بی عقلی، دیوانگی، سفاهت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چکی
تصویر چکی
((چَ))
دادوستد اجناس و اشیاء وزن ناکرده و ناپیموده، یک جا و یکباره و به صورت کلی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چای
تصویر چای
مأخوذ از چینی، درختی است کوچک دارای برگ های سبز و دندانه دار. گل هایش سفید و معطر در جاهای معتدل و مرطوب می روید. برگ هایش را هر سال می چینند و در ماشین های مخصوص تخمیر و خشک می کنند و سپس آن را دم کرده و مصرف می کنند
فرهنگ فارسی معین
یک جا، وزن ناکرده، بی متراژ، روی هم، تخمینی، اله بختکی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دست چپی، چپ گرا، چپه شده، چپ شده، واژگون شده (وسائط نقلیه)
متضاد: راست گرا، سالم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دوباره، بعد، مدفوع به زبان کودکانه ۲دوباره باز
فرهنگ گویش مازندرانی