جدول جو
جدول جو

معنی پیکرگراز - جستجوی لغت در جدول جو

پیکرگراز
(پَ / پِ کَ گُ)
دارای نقش و تصویر گراز (علم، درفش) :
درفشی پس پشت پیکرگراز
سرش ماه سیمین و بالا دراز.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیکرآرا
تصویر پیکرآرا
آنکه پیکر را آرایش دهد، آرایندۀ پیکر، نقاش، مجسمه ساز، بت تراش، بتگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیکرتراش
تصویر پیکرتراش
تراشندۀ پیکر، مجسمه ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اَ وَ)
بت تراش. بتگر: فیدیاس پیکرتراشی بی نظیر بود
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
آرایندۀ پیکر، مجسمه ساز. بت تراش. بتگر
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ کَ گَ)
ظاهراً همان پیکارکرد است. رجوع به پیکارکرد شود
لغت نامه دهخدا
نقاش صورت ساز مصور: چو دست و عنان تو ای شهریار، بایران ندیست پیکر نگار. (شا. بخ 2323: 8)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیکرتراش
تصویر پیکرتراش
((~. تَ))
مجسمه ساز
فرهنگ فارسی معین