جدول جو
جدول جو

معنی پیچیدگی - جستجوی لغت در جدول جو

پیچیدگی
حالت و چگونگی پیچیده، پیچیده بودن
تصویری از پیچیدگی
تصویر پیچیدگی
فرهنگ فارسی عمید
پیچیدگی
(دَ / دِ)
حالت و چگونگی پیچیده. التواء. عطف. گشتگی. گردش. تاب. خمیدگی. قبیل، بسوی نرانگشت بودن پیچیدگی سر کفش. (منتهی الارب). لواءالحیه، پیچیدگی مار. لفف، پیچیدگی رگ در بازوی کارکننده چنانکه از کار معطل سازد. معص، پیچیدگی پی پای گویا پی کوتاه میگردد یا کج شود. پس بدست درست کنند آن را. کشف، پیچیدگی دمغزۀ اسب. دث ّ، پیچیدگی در بدن. (منتهی الارب). چنگلوکی پا، پیچیدگی پا. پیچیدگی قوزک: التواء مفاصل، پیچیدگی آن.
- پیچیدگی آواز، طنین. انعکاس صدا.
- پیچیدگی چشم، کاژی.
- پیچیدگی در سخن یا کلام یا مطلب یا موضوع با عبارت، ابهام. غموض. اغلاق. تعقید. روشن نبودن آن.
- پیچیدگی زبان، گرفتگی زبان گاه تکلم. لکنت زبان. چنانکه حرف صاف نتواند زد. (از آنندراج) :
تا هست حرف زلف تو سر داستان ما
پیچیدگی برون نرود از زبان ما.
دانش.
لخلخانیه، پیچیدگی و درهم آمیختگی گفتار. (منتهی الارب).
- پیچیدگی عضله، خوب رستگی آن. ضخمی ماهیچه.
- پیچیدگی عضو، ناراستی آن. تاب داشتن آن.
- پیچیدگی کردن با کسی،پیچیدن با وی. بدرفتاری کردن با او. سخت گرفتن با او
لغت نامه دهخدا
پیچیدگی
خمیدگی، گردش، مانند پیچیدگی چشم و زبان
تصویری از پیچیدگی
تصویر پیچیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
پیچیدگی
ابهام
تصویری از پیچیدگی
تصویر پیچیدگی
فرهنگ واژه فارسی سره
پیچیدگی
ابهام، اشکال، پیچش، تعقید، دشواری، غموض
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پیچیدگی
تعقيدٌ
تصویری از پیچیدگی
تصویر پیچیدگی
دیکشنری فارسی به عربی
پیچیدگی
Complexity, Complication, Entanglement, Intertwinement, Intricacy, Ramification, Sophistication, Trickiness
تصویری از پیچیدگی
تصویر پیچیدگی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پیچیدگی
complexité, complication, enchevêtrement, ramification, sophistication
تصویری از پیچیدگی
تصویر پیچیدگی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پیچیدگی
complessità, complicazione, ingarbugliamento, intreccio, ramificazione, sofisticazione, astuzia
تصویری از پیچیدگی
تصویر پیچیدگی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پیچیدگی
گرفتاری، پیچیدگی
دیکشنری اردو به فارسی
پیچیدگی
сложность , осложнение , запутанность , переплетение , сложность , ветвление , утонченность
تصویری از پیچیدگی
تصویر پیچیدگی
دیکشنری فارسی به روسی
پیچیدگی
Komplexität, Komplikation, Verstrickung, Verflechtung, Verzweigung, Raffinesse, Kniffligkeit
تصویری از پیچیدگی
تصویر پیچیدگی
دیکشنری فارسی به آلمانی
پیچیدگی
складність , ускладнення , заплутаність , переплетіння , складність , відгалуження , витонченість , хитрість
تصویری از پیچیدگی
تصویر پیچیدگی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پیچیدگی
złożoność, komplikacja, plątanie, splątanie, gałęź, wyrafinowanie, przebiegłość
تصویری از پیچیدگی
تصویر پیچیدگی
دیکشنری فارسی به لهستانی
پیچیدگی
复杂性 , 并发症 , 纠缠 , 缠绕 , 错综复杂 , 分支 , 精致 , 狡猾性
تصویری از پیچیدگی
تصویر پیچیدگی
دیکشنری فارسی به چینی
پیچیدگی
জটিলতা , জটিলতা , জটিলতা , শাখা , জটিলতা
تصویری از پیچیدگی
تصویر پیچیدگی
دیکشنری فارسی به بنگالی
پیچیدگی
پیچیدگی , پیچیدگی , الجھاؤ , پیچیدگی , شاخ , نزاکت , مشکل پسندی
تصویری از پیچیدگی
تصویر پیچیدگی
دیکشنری فارسی به اردو
پیچیدگی
complejidad, complicación, enredo, entrelazamiento, ramificación, sofisticación, astucia
تصویری از پیچیدگی
تصویر پیچیدگی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پیچیدگی
ugumu, changamoto, mkanganyiko, kuingiliana, tawi
تصویری از پیچیدگی
تصویر پیچیدگی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
پیچیدگی
karmaşıklık, komplikasyon, karmaşa, iç içe geçme, dallanma, sofistike, hilekarlık
تصویری از پیچیدگی
تصویر پیچیدگی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
پیچیدگی
복잡성 , 합병증 , 얽힘 , 분기 , 세련됨 , 까다로움
تصویری از پیچیدگی
تصویر پیچیدگی
دیکشنری فارسی به کره ای
پیچیدگی
複雑さ , 合併症 , 困難 , 絡み合い , 複雑さ , 分岐 , 洗練 , 狡猾さ
تصویری از پیچیدگی
تصویر پیچیدگی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
پیچیدگی
complexidade, complicação, emaranhado, entrelaçamento, ramificação, sofisticação, astúcia
تصویری از پیچیدگی
تصویر پیچیدگی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پیچیدگی
जटिलता , उलझन , आपस में गुंथा हुआ , शाखा , परिष्कार
تصویری از پیچیدگی
تصویر پیچیدگی
دیکشنری فارسی به هندی
پیچیدگی
kompleksitas, komplikasi, kebingungan, keterjalinan, kerumitan, cabang, kecanggihan, kecerdikan
تصویری از پیچیدگی
تصویر پیچیدگی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
پیچیدگی
ความซับซ้อน , ภาวะแทรกซ้อน , ความยุ่งยาก , การพันกัน , ความซับซ้อน , การแยกสาขา , ความซับซ้อน , ความยุ่งยาก
تصویری از پیچیدگی
تصویر پیچیدگی
دیکشنری فارسی به تایلندی
پیچیدگی
complexiteit, complicatie, verwarring, verstrengeling, ingewikkeldheid, vertakking, verfijning, sluwheid
تصویری از پیچیدگی
تصویر پیچیدگی
دیکشنری فارسی به هلندی
پیچیدگی
סיבוך , סיבוך , שִׂזְרוּר , סִבְכוּת , סניף , תַחכּוּם , עַרמוּמִיוּת
تصویری از پیچیدگی
تصویر پیچیدگی
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیچندگی
تصویر پیچندگی
پیچنده بودن، حالت و چگونگی پیچنده
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دِ)
در تداول عامیانه، پراکندگی. شمل. شتات. پاشیدگی
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ / دِ)
حالت درپیچان. درپیچان بودن. التواء. عسق. (منتهی الارب). و رجوع به در پیچیدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیچندگی
تصویر پیچندگی
حالت و کیفیت پیچنده عمل پیچنده
فرهنگ لغت هوشیار
قابل پپیچیدن در خور پیچیدن: بپیچم سر از هر چه پیچیدنی بسیچم بکار بسیچیدنی. (نظامی)، آنکه تواند بپیچد که بپیچد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاچیدگی
تصویر پاچیدگی
پراکندگی پاشیگی
فرهنگ لغت هوشیار
پیچیدگی ها، عوارض
دیکشنری اردو به فارسی