جدول جو
جدول جو

معنی پیوستگی - جستجوی لغت در جدول جو

پیوستگی
ارتباط، به هم بستگی، اتصال، خویشی، قرابت، برای مثال طلب کردم ز دانایان یکی پند / مرا گفتند با نادان مپیوند (سعدی - ۱۸۵)
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
فرهنگ فارسی عمید
پیوستگی
(پَ / پِ وَ تَ / تِ)
حالت و چگونگی پیوسته. شحشح. مقابل گشادگی. مقابل جدائی و بین. مقابل گسستگی و انفصال: و کیفیت هر اندامی و گردانی و سبکی و گشادگی و پیوستگی و نرمی و سختی هر یک از گونۀ دیگر است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
هر که را با اختری پیوستگی است
مرورا با اختر خودهم تکی است.
مولوی.
قبوه، پیوستگی میان دو لب. تهود، پیوستگی جستن بر هم. (منتهی الارب) ، اتصال. (دانشنامۀ علائی). اتحاد. اتفاق. یکی شدن:
به پیوستگی جان خریدم همی
جز این نیز چاره ندیدم همی.
فردوسی.
همی تخت زرین کمینگه کنید
ز پیوستگی دست کوته کنید.
فردوسی.
شنیدم ز پیوستگی هرچه گفت
ز پاکان که او دارد اندر نهفت.
فردوسی.
نگه کرد مرغ اندرآن خستگی
بجست اندرو روی پیوستگی.
فردوسی.
میان دو تن جنگ و کین افکند
بکوشد که پیوستگی بشکند.
فردوسی.
چو جوید کسی راه پیوستگی
هنر باید وشرم و آهستگی.
فردوسی.
که بر شاه ایران کمین ساختی
به پیوستگی در بد انداختی.
فردوسی.
به پیوستگی بر گوا ساختند
چو زین شرط و پیمان بپرداختند.
فردوسی.
به پیوستگی چون جهان رای کرد
دل هر کسی مهر را جای کرد.
فردوسی.
، مواصلت. وصول. وصله. (منتهی الارب). وصال. وصلت:
بخون نیز پیوستگی ساختم
دل از کین ایران بپرداختم.
فردوسی.
با خاندان بزرگ پیوستگی کرده بود چون بوالنصر ز خودی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 529). در آن حال که با رودابه دختر شاه کابل پیوستگی خواست کرد... (چهار مقاله).
و اندر آن شهر از قرابت کیستت ؟
خویشی و پیوستگی با چیستت ؟.
مولوی.
صلۀ رحم، با خویشان پیوستگی کردن، نظام، نظم:
چو این کرده باشد که کردیم یاد
سخن را بپیوستگی داد داد.
فردوسی.
، استمرار. دیمومت. ادامه. استدامه. دوم. بقا. تسلل. سلسله. ابدیت. دوام:
شادیش باد و کامروائی و مهتری
پایندگی سعادت و پیوستگی ظفر.
فرخی
لغت نامه دهخدا
پیوستگی
چگونگی پیوسته اتصال اتحاد مقابل گسستگی گسیختگی انقطاع: گمان نیست که صورت جسم نه این سه اندازه است که آن پیوستگی است که پذیرای آن توهم است... و آن صورت پیوستگی است لامحاله که اگر هستی جسم گسستگی بودی این ابعاد سه گانه را اندر وی نشایستی توهم کردن، مواصلت کردن دختر گرفتن و دختر دادن، اتصال دو کوکب مقال انصراف، نظم انتظام: چو این کرده باشد که کردیم یاد سخن را بپیوستگی داد داد. (شا. لغ)، استمرار دوام بقا: شادیش باد و کامروایی و مهتری پایندگی سعادت و پیوستگی ظفر. (فرخی) یا پیوستگی بااختر (کوکب)، بزعم قدما هر کس را در آسمان اختریست که طالع او با آن اختر مطابقت دارد. این اختران که در زندگانی بشر موثرند دارای امزجه خاص و شکل وکیفیت و کیفیات در زندگانی صاحب طالع موثراست مثلا مریخ را طبعی گرم وخشک بافراط و رنگی سرخ استو شکل و کیفیتش درازی و خشکی و درشتی آنست و هر کس که باریخ پیوستگی داشته باشد متهور و بی باک و لجوج و زود خشم گردد: هر کرا با اختری پیوستگی است مرو را بااختر خود هم تگی است. طالعش گر زهره باشد در طرب میل کلی دارد و عشق و طلب. و ربود مریخی خون ریز خو جنگ و بهتان و خصومت جوید او. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
پیوستگی
((پِ وَ تِ))
به هم بستگی، ارتباط، خویشاوند شدن، خویشی
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
فرهنگ فارسی معین
پیوستگی
اتصال، استمرار، ارتباط، ربط
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
فرهنگ واژه فارسی سره
پیوستگی
اتصال، ارتباط، تعلق، رابطه، علاقه، علقه، استمرار، بقا، دوام، مواصلت، وصلت
متضاد: گسستگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پیوستگی
الاستمراريّة
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
دیکشنری فارسی به عربی
پیوستگی
Attachment
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پیوستگی
attachement
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پیوستگی
সংযুক্তি
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
دیکشنری فارسی به بنگالی
پیوستگی
وابستگی
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
دیکشنری فارسی به اردو
پیوستگی
ek
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
پیوستگی
kiambatisho
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
پیوستگی
लगाव
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
دیکشنری فارسی به هندی
پیوستگی
첨부 파일
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
دیکشنری فارسی به کره ای
پیوستگی
添付
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
پیوستگی
צירוף
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
دیکشنری فارسی به عبری
پیوستگی
lampiran
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
پیوستگی
ไฟล์แนบ
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
دیکشنری فارسی به تایلندی
پیوستگی
bijlage
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
دیکشنری فارسی به هلندی
پیوستگی
apego
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پیوستگی
allegato
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پیوستگی
apego
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پیوستگی
附件
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
دیکشنری فارسی به چینی
پیوستگی
załącznik
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
دیکشنری فارسی به لهستانی
پیوستگی
прив'язаність
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پیوستگی
Bindung
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
دیکشنری فارسی به آلمانی
پیوستگی
привязанность
تصویری از پیوستگی
تصویر پیوستگی
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناپیوستگی
تصویر ناپیوستگی
Discontinuity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناپیوستگی
تصویر ناپیوستگی
descontinuidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناپیوستگی
تصویر ناپیوستگی
discontinuidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ناپیوستگی
تصویر ناپیوستگی
nieciągłość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناپیوستگی
تصویر ناپیوستگی
прерывность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناپیوستگی
تصویر ناپیوستگی
неперервність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناپیوستگی
تصویر ناپیوستگی
discontinuïteit
دیکشنری فارسی به هلندی