جدول جو
جدول جو

معنی پیلاس - جستجوی لغت در جدول جو

پیلاس
عاج فیل
تصویری از پیلاس
تصویر پیلاس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پالاس
تصویر پالاس
پلاس، فرشی که از پشم به رنگ های مختلف می بافند و پرز ندارد، گلیم، جامۀ پشمی خشن و ستبر که قلندران و درویشان بر تن می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پلاس
تصویر پلاس
فرشی که از پشم به رنگ های مختلف می بافند و پرز ندارد، گلیم، جامۀ پشمی خشن و ستبر که قلندران و درویشان بر تن می کنند، برای مثال برکنی از شاهد مجلس لباس / اطلس و پوشش پلاس اندرپلاس (جامی- مجمع الفرس - پلاس)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیلس
تصویر پیلس
استخوان فیل، عاج، پیلسته، بیلسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیلسا
تصویر پیلسا
پیل آسا، پیل مانند مانند پیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیلاس
تصویر گیلاس
میوه ای گرد و کوچک، شیرین و سفید یا سرخ که هسته ای کوچک دارد، درخت این میوه که بلند و دارای برگ های دندانه دار و گل های سفید است
ظرف بلوری پایه دار برای نوشیدن انواع نوشابه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیلس
تصویر پیلس
پیلسته عاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالاس
تصویر پالاس
فرانسوی کاخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلاس
تصویر پلاس
گلیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیلسا
تصویر پیلسا
درشت و گران و ضخم مانند اندام فیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایلاس
تصویر ایلاس
گواژه زدن (گواژه کنایه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیلاس
تصویر گیلاس
فنجان، لیوان مخصوصاً لیوان پایه دار بلوری
فرهنگ فارسی معین
درختی است از تیره گل سرخیان که دارای گونه های مختلف است. میوه اش سفت و خوشمزه و شیرین است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پلاس
تصویر پلاس
سرگردان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پلاس
تصویر پلاس
((پَ))
جامه پشمینه و خشن که درویشان پوشند، گلیم، تکه ای از پارچه کهنه، مکر و حیله و روش مکر و حیله دانستن، اثاثیه منزل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اپیلاسیون
تصویر اپیلاسیون
((اِ یُ))
عمل کندن یا از بین بردن موهای دست، پا و جز آن ها به وسیله بند، موم و یا وسایل دیگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اپیلاسیون
تصویر اپیلاسیون
موکشی
فرهنگ واژه فارسی سره