پیفه. کلمه ای است کراهت نمودن از بوی بد را. صوتی، نمودن کراهت از بوی ناخوشی را. صوتی که گاه کراهت از بوی بداداکنند. کلمه ای نمودن اکراه را از بوئی عفن. صوتی که از آن نفرت و کراهت از استشمام بوئی بد نمایند
پیفه. کلمه ای است کراهت نمودن از بوی بد را. صوتی، نمودن کراهت از بوی ناخوشی را. صوتی که گاه کراهت از بوی بداداکنند. کلمه ای نمودن اکراه را از بوئی عفن. صوتی که از آن نفرت و کراهت از استشمام بوئی بد نمایند
چوب پوسیده که به جای آتش گیره به کار ببرند، آتش گیره، هر چیزی که با آن آتش روشن کنند، آفروزه، شیاع، هود، پرهازه، فروزینه، پده، حطب، پد، آتش افروز، پوک، وقود، آتش برگ، مرخ، وقید
چوب پوسیده که به جای آتش گیره به کار ببرند، آتَش گیرِه، هر چیزی که با آن آتش روشن کنند، آفروزه، شَیاع، هود، پَرهازِه، فُروزینِه، پُدِه، حَطَب، پُد، آتَش اَفروز، پوک، وَقود، آتَش بَرگ، مَرخ، وَقید
چوبی باشد پوسیده در ولایت خوزستان و آنرا بجای آتشگیره بکار برند یعنی با سنگ چخماق آتش در آن زنند. (برهان). چوب پوسیده که در خوزستان بجای آتشگیره برچخماق زنند. (آنندراج). پد. پود. بد. بود. خف. حراق. قو. قاو. چوبی باشد خودرنگ بغایت پوسیده و نرم شده در ولایت خوزستان آنرا بر طریق پده و قاو بکار دارندو چون چخماق زنند آتش در آن گیرد. (صحاح الفهرس) : سوخته پیفه ات درفش لشکر ترکان چین پرزۀ گرد سپاهت لشکر هندوستان. عنصری
چوبی باشد پوسیده در ولایت خوزستان و آنرا بجای آتشگیره بکار برند یعنی با سنگ چخماق آتش در آن زنند. (برهان). چوب پوسیده که در خوزستان بجای آتشگیره برچخماق زنند. (آنندراج). پد. پود. بد. بود. خف. حراق. قو. قاو. چوبی باشد خودرنگ بغایت پوسیده و نرم شده در ولایت خوزستان آنرا بر طریق پده و قاو بکار دارندو چون چخماق زنند آتش در آن گیرد. (صحاح الفهرس) : سوخته پیفه ات درفش لشکر ترکان چین پرزۀ گرد سپاهت لشکر هندوستان. عنصری
نامه بر، قاصد فرانسوی نیزه، خجک پرش (خالدار) کسی که مامور رساندن بارها و نامه های پستی از جایی بجای دیگر است قاصد برید چارپار پیام گزار خبربر: ای پیک رسان، خبر یار ما بگوخ احوال گل به بلبل دستانسرا بگو. (حافظ) دو مرد پیک راست کردند با جامه نیکان که از بغداد آمده اند، قمرتابع سیاره کوکب سیار ثانی که بر گرد سیار اصلی گردد. یا پیک آسمانی. فرشته: هر دمش صد نام صد پیک از خدا یاربی زد شصت لبیک از خدا. (مثنوی) یا پیک الهی. جبرئیل. یا پیک چرخ. ماه قمر. یا پیک درگاه. جبرئیل: در گوشش گفته پیک درگاه کای عامر کعبه عمرک الله . (تحفه العراقین. 197) یا پیک رایگانی. ماه قمر: هر ماه به پیک رایگانی خلعت بدهی و داستانی. (تحفه العراقین 16)، سوداگر، راهگذار، باد صبا. یا پیک رب. عزرائیل: کان مسلمان را بخشم از چه سبب بنگریدی باز گو ای پیک رب، (مثنوی) یا پیک سپید و سیاه. شب و روز: اگرنامه ای رفتنم را نوید دهند این دو پیک سیاه و سپید... (گرشا. لغ) یا پیک فلک. ماه قمر یا. یا پیک مرتب. پیک یا راتیه دایم نه موقت برید مرتب: ورم ضعیفی و بی بدیم نبودی و آنک نبود از امیر مشرق فرمان. خود بدویدی بسان پیک مرتب خدمت او را گرفته چامه بدندان. (رودکی) یا پیک هوایی. ابر سحاب. ورق قمار که بر آن صورتی چو سر نیزه است و بهمان مناسبت آنرا بدین نام خوانند سیاه خال خال سیاه بدین نام خوانند سیاه خال ده لوی پیک
نامه بر، قاصد فرانسوی نیزه، خجک پرش (خالدار) کسی که مامور رساندن بارها و نامه های پستی از جایی بجای دیگر است قاصد برید چارپار پیام گزار خبربر: ای پیک رسان، خبر یار ما بگوخ احوال گل به بلبل دستانسرا بگو. (حافظ) دو مرد پیک راست کردند با جامه نیکان که از بغداد آمده اند، قمرتابع سیاره کوکب سیار ثانی که بر گرد سیار اصلی گردد. یا پیک آسمانی. فرشته: هر دمش صد نام صد پیک از خدا یاربی زد شصت لبیک از خدا. (مثنوی) یا پیک الهی. جبرئیل. یا پیک چرخ. ماه قمر. یا پیک درگاه. جبرئیل: در گوشش گفته پیک درگاه کای عامر کعبه عمرک الله . (تحفه العراقین. 197) یا پیک رایگانی. ماه قمر: هر ماه به پیک رایگانی خلعت بدهی و داستانی. (تحفه العراقین 16)، سوداگر، راهگذار، باد صبا. یا پیک رب. عزرائیل: کان مسلمان را بخشم از چه سبب بنگریدی باز گو ای پیک رب، (مثنوی) یا پیک سپید و سیاه. شب و روز: اگرنامه ای رفتنم را نوید دهند این دو پیک سیاه و سپید... (گرشا. لغ) یا پیک فلک. ماه قمر یا. یا پیک مرتب. پیک یا راتیه دایم نه موقت برید مرتب: ورم ضعیفی و بی بدیم نبودی و آنک نبود از امیر مشرق فرمان. خود بدویدی بسان پیک مرتب خدمت او را گرفته چامه بدندان. (رودکی) یا پیک هوایی. ابر سحاب. ورق قمار که بر آن صورتی چو سر نیزه است و بهمان مناسبت آنرا بدین نام خوانند سیاه خال خال سیاه بدین نام خوانند سیاه خال ده لوی پیک
سریانی تازی گشته از فیل پارسی تازی گشته پیل پستانداریست عظیم الجثه که راسته خاصی به نام راسته فیلان را به وجود می آورد. در رسته فیلان امروزه فقط دو گونه موجود است: یکی فیل آسیایی یا هندی و دیگر فیل افریقایی. قد فیل هندی از فیل افریقایی کوچکتر و گوشها و عاجش نیز کوچکتر است. بطور کلی امروزه فیلها بزرگترین حیوانات خاکزی هستند. دارای خرطوم طویلی می باشند که از اتصال دو جدار بینی و لب فوقانی بوجود آمده است. خرطوم فیلها عضو گیرنده و همچنین سلاح دفاع و حمله است. دندان های فیلها به وضع خاصی است بعنی بر روی آرواره بالایی دو دندان نیش وجود دارد که بسیار طویل می باشد و عاج را می سازد. به علاوه در سراسر دهان فیلان فقط 4 آسیا وجود دارد که یک عدد بر روی هر نیم فکی است نمو دندانهای آسیا تدریجی است یعنی در هر زمانی بیش از 4 دندان آسیایی عامل در دهان وجود ندارد ولی به محض این که دندانی ساییده شد در عقب آن دندان آسیای دیگری رشد می کند بقسمی که در دوران عمر فیل در هر رنیم فک 6 آسیا تدریجا ظاهر میشود که 3 تای اولی را می توان به جای آسیاهای شیری محسوب داشت سه تای دوم را به جای آسیاهای دایمی. اولین دندان آسیای شیری در فیلها در سه ماهگی و دومی در دو سالگی و سومی در 9 سالگی ظاهر می شود. اولین دندان آسیایی اصلی (دایمی) در 15 سالگی و دومی در 20 سالگی و سومی در 35 سالگی ظاهر می گردد. دست و پای فیلها حجیم و عضلانی است و هر کدام به 5 انگشت ختم می شوند. انگشتان مجموعا در داخل یک توده عضلانی قرار دارند فقط انتهای آنها که به سم پهنی ختم میشوند آزاد است. فیل را در هندوستان و افریقا اهلی می نمایند و جهت بارکشی و شخم از آن استفاده می کنند. فیلهای افریقایی بیشتر وحشی هستند و آنها را جهت استفاده از عاج شکار می کنند. برخی فیلها بالغ بر 50 تا 60 کیلوگرم عاج می دهند. ارتفاع فیلهای افریقایی تا 5، 4 متر نیز می رسد پیل، جمع افیال فیول. یا فیل و فنجان. دو چیز غیر متناسب. یا فیل هوا می کند. چون در جایی ازدحام و شلوغی بینند و از کسی علت را پرسند وی در جواب چنین گوید. یا کار حضرت فیل است. کاری بسیار مشکل است. یا مثل فیل باید تو سرش کوبید. درباره کسی که نصیحت نمی پذیرد استعمال کنند (زیرا فیلبان با کجک بسر فیل می کوبد)، ظرفی میباشد که در آن دو میله فلزی مثبت ومنفی قرار دارد و بوسیله آن الکتریسیته تولید میکند
سریانی تازی گشته از فیل پارسی تازی گشته پیل پستانداریست عظیم الجثه که راسته خاصی به نام راسته فیلان را به وجود می آورد. در رسته فیلان امروزه فقط دو گونه موجود است: یکی فیل آسیایی یا هندی و دیگر فیل افریقایی. قد فیل هندی از فیل افریقایی کوچکتر و گوشها و عاجش نیز کوچکتر است. بطور کلی امروزه فیلها بزرگترین حیوانات خاکزی هستند. دارای خرطوم طویلی می باشند که از اتصال دو جدار بینی و لب فوقانی بوجود آمده است. خرطوم فیلها عضو گیرنده و همچنین سلاح دفاع و حمله است. دندان های فیلها به وضع خاصی است بعنی بر روی آرواره بالایی دو دندان نیش وجود دارد که بسیار طویل می باشد و عاج را می سازد. به علاوه در سراسر دهان فیلان فقط 4 آسیا وجود دارد که یک عدد بر روی هر نیم فکی است نمو دندانهای آسیا تدریجی است یعنی در هر زمانی بیش از 4 دندان آسیایی عامل در دهان وجود ندارد ولی به محض این که دندانی ساییده شد در عقب آن دندان آسیای دیگری رشد می کند بقسمی که در دوران عمر فیل در هر رنیم فک 6 آسیا تدریجا ظاهر میشود که 3 تای اولی را می توان به جای آسیاهای شیری محسوب داشت سه تای دوم را به جای آسیاهای دایمی. اولین دندان آسیای شیری در فیلها در سه ماهگی و دومی در دو سالگی و سومی در 9 سالگی ظاهر می شود. اولین دندان آسیایی اصلی (دایمی) در 15 سالگی و دومی در 20 سالگی و سومی در 35 سالگی ظاهر می گردد. دست و پای فیلها حجیم و عضلانی است و هر کدام به 5 انگشت ختم می شوند. انگشتان مجموعا در داخل یک توده عضلانی قرار دارند فقط انتهای آنها که به سم پهنی ختم میشوند آزاد است. فیل را در هندوستان و افریقا اهلی می نمایند و جهت بارکشی و شخم از آن استفاده می کنند. فیلهای افریقایی بیشتر وحشی هستند و آنها را جهت استفاده از عاج شکار می کنند. برخی فیلها بالغ بر 50 تا 60 کیلوگرم عاج می دهند. ارتفاع فیلهای افریقایی تا 5، 4 متر نیز می رسد پیل، جمع افیال فیول. یا فیل و فنجان. دو چیز غیر متناسب. یا فیل هوا می کند. چون در جایی ازدحام و شلوغی بینند و از کسی علت را پرسند وی در جواب چنین گوید. یا کار حضرت فیل است. کاری بسیار مشکل است. یا مثل فیل باید تو سرش کوبید. درباره کسی که نصیحت نمی پذیرد استعمال کنند (زیرا فیلبان با کجک بسر فیل می کوبد)، ظرفی میباشد که در آن دو میله فلزی مثبت ومنفی قرار دارد و بوسیله آن الکتریسیته تولید میکند
از زبان کسی مطلبی (کتبی یا شفاهی) را بدیگری رساندنپیغامرسالت: هم آنگه چو بنشست بر پای خاست پیام سکندر بیاراست راست. (فردوسی) توضیح در قدیم وسیله پیام شخص و نامه هر دو بوده لیکن امروزه غالبا شخص است، سلام درود: بهر بوم و بر کو فرود آمدی ز هر سو پیام و درود آمدی. (شا. بخ 2340: 8)، وحی الهام: در راه عشق وسوسه اهرمن بسی است پیش آی و گوش دل به پیام سروش کن. (حافظ)، اوامر و نواهی
از زبان کسی مطلبی (کتبی یا شفاهی) را بدیگری رساندنپیغامرسالت: هم آنگه چو بنشست بر پای خاست پیام سکندر بیاراست راست. (فردوسی) توضیح در قدیم وسیله پیام شخص و نامه هر دو بوده لیکن امروزه غالبا شخص است، سلام درود: بهر بوم و بر کو فرود آمدی ز هر سو پیام و درود آمدی. (شا. بخ 2340: 8)، وحی الهام: در راه عشق وسوسه اهرمن بسی است پیش آی و گوش دل به پیام سروش کن. (حافظ)، اوامر و نواهی