- پیشگاه
- حضور، صحنه، خدمت، ساحت، محضر
معنی پیشگاه - جستجوی لغت در جدول جو
- پیشگاه
- صدر مجلس، بالای مجلس
- پیشگاه
- پیش تخت پادشاه، جلو ایوان، آستانه، درگاه،
برای مثال فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید / شرمنده رهرویی که عمل بر مجاز کرد (حافظ - ۲۷۴)
- پیشگاه
- نزدیک تخت پادشاه، بالای مجلس، پادشاه، افراد محتشم، تخت، مسند، جلو ایوان، فرشی که پیش در بگسترانند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ز جهل تو اکنون همی جان دانا کند پیشکار ترا پیشکاری. (ناصرخسرو)، نایبی مباشری مباشرت، ریاست دارایی ایالت (استان)، عمل مقدماتی تنقیه ولاروبی قنات، (کفاشی) کشیدن رویه و دوختن رویه کفشی را. حالت و کیفیت شخص در پیشگاه جلوس در پیشگاه ریاست پیشوایی: این علم اگر حاضرست پیشت یزدان بتو دادست پیشگاهی. (ناصرخسرو)، پادشاهان سلطنت: نخستین کیومرث آمد بشاهی گرفتش در بگیتی پیشگاهی. (مسعودمروزی)، آنچه روزه دار در وقت افطار خورد مقابل سحر گاهی
در پیشگاه بودن، آنکه در پیشگاه قرار دارد، پیشوایی
فرودگاه هواپیما
صدر مجلس: نهادند بر پیشگه تخت عاج همان طوق زرین و پیرایه تاج. (شا. لغ)، پادشاه سلطان، تخت مسند پیشگاه، کرسی و صندلیی که در پیش تخت (سلطان یاامیری) نهندپیشگاه، صحن سرای و خانه فضای جلو عمارت پیشگاه، فرشی که پیش خانه افکنند زیلوچه پیشگاه
پیشگاه، پیش تخت پادشاه، جلو ایوان، آستانه، درگاه
حالا، حال
تقاطع
مدت مدید
لحاظ، نظر، عقیده، نقطه نظر، منظر
جای بیم و ترس
بی وقت، بی موقع
محلی بزرگ که عده ای برای ورزش یا بازی و یا دید و بازدید جمع شوند
زمان قدیم، زمان دیر
جای نشستن یا ایستادن، دیدبان
خادم، خدمت کار
استقبال
قبل از
مقام، مقر
هیچ وقت، هیچوقت، ابداً
جای پاسبان، جای دیده بانان
تصفیه خانه، محل تصفیه کردن
مقام، منصب، منزلت، قدر، رتبت، مقدار، مرتبه
معبد آتشپرستان
محلی که زنان آبستن در آن بستری میشوند
کرسی و صندلی که بر آن نشینند
جایی مرتفع که احتمال سقوط از آن رود لغزشگاه مزله
جای پرسش محل سوال
نام مقامی از موسیقی
جای پناه و محل امن