مصغر پیش. اندکی پیش، از اشعار نظام قاری بر می آید که ظاهراً نام نوعی پارچه یا جامه است: پیشک آفتاب و بارانی است بقچه دان است و جامه و ابزار. نظام قاری (دیوان البسه چ استانبول ص 34). ز پیشک کلۀ جبه او یکی ناچخ بزد بر او که بخاکش فکند چون میزر. نظام قاری (دیوان البسه ص 18). ز دیبای چینی حلل رامحلی به اعلام پیشک صدور مناکب. نظام قاری (دیوان البسه ص 27). از پیشک طلا و در دگمه های جیب محبوب صوف در زر و زیور گرفته ایم. نظامی قاری (دیوان البسه ص 99). و... کنگره زنان تو بی جبه و پیشک و کشتی گیران نمد... (نظام قاری دیوان البسه ص 154) ، سحر. پیشک ازصبح. سحری
مصغر پیش. اندکی پیش، از اشعار نظام قاری بر می آید که ظاهراً نام نوعی پارچه یا جامه است: پیشک آفتاب و بارانی است بقچه دان است و جامه و ابزار. نظام قاری (دیوان البسه چ استانبول ص 34). ز پیشک کلۀ جبه او یکی ناچخ بزد بر او که بخاکش فکند چون میزر. نظام قاری (دیوان البسه ص 18). ز دیبای چینی حلل رامحلی به اعلام پیشک صدور مناکب. نظام قاری (دیوان البسه ص 27). از پیشک طلا و در دگمه های جیب محبوب صوف در زر و زیور گرفته ایم. نظامی قاری (دیوان البسه ص 99). و... کنگره زنان تو بی جبه و پیشک و کشتی گیران نمد... (نظام قاری دیوان البسه ص 154) ، سَحر. پیشک ازصبح. سحری
پیشکشی. در پیش کردن چیزی کسی را تا او بستاند. تقدیم کردن چیزی به کسی تا بگیرد آنرا. تقدمه. بخشیدن کوچکی چیزی را ببزرگی. تقدیم کردن کهتری چیزی را به مهتری. هدیۀ کهتران به مهتران: خاقانیا بکعبه رسیدی روان بپاش گرچه نه جنس پیشکش است این محقرش. خاقانی. استخوان پیشکش کنم غم را زانکه غم میهمان سگ جگرست. خاقانی. جان پیشکشت سازم اگر پیش من آئی دل روی نمایت دهم ار روی نمائی. خاقانی. بهر چنین هودجی بار کشی دار دل پیش چنین شاهدی پیشکشی ساز جان. خاقانی. با پیشکش تو جان فرستیم ور دست رسد جهان فرستیم. خاقانی. دیده در کار لب و خالش کنم پیشکش هم جان و هم مالش کنم. خاقانی. جانا لب تو پیشکش از ما چه ستاند اینک سر و زر نقد دگر تا چه ستاند. خاقانی. چون شراب تلخ و شیرین در کشی پیشکش صد جان شیرین آورم. خاقانی. ای دل بجفات جان نهاده جان پیشکشت جهان نهاده. خاقانی. جان چه خاکست که پیش تو کشم پیشکشهای تو زر بایستی. خاقانی. دل پیشکش تو جان نهاده ست عشقت بدل جهان نهاده ست. خاقانی. تا سر دارم سر تو دارم جان پیشکش در تو دارم. نظامی. در آموختش راز آن پیشکش بدان تعبیه شد دل شاه خوش. خاقانی. ز خدمت گسی کرد و بنواختش بسی گنج زر پیشکش ساختش. نظامی. او ستده پیشکش آن سفر از سرطان تاج و ز جوزا کمر. نظامی. پیشکش خلعت زندانیان محتسب و ساقی روحانیان. نظامی. نه چندانش خزینه پیشکش کرد که بتوان در حسابش دستخوش کرد. نظامی. به هر منزلی کوعنان کرد خوش همش نزل بودند و هم پیشکش. نظامی. پس آن که شد پیشکشهای نغز که بینندگان را بر افروخت مغز. نظامی. میزبان چون ز کار خوان پرداخت بیش از اندازه پیشکشها ساخت. نظامی. چو نزلی چنین پیش مهمان کشید جز این پیشکشها فراوان کشید. نظامی. اولش پیشکش درود آورد و آنگه از مرکبش فرود آورد. نظامی. پیشکش میسازم از گلگون اشک رخش کبرت را عنان چنبر کنی. عطار. میکشم پیشکش لعل تو جان این قدر تحفۀ ما نپذیرد. عطار. تبرک و پیشکش و نوباوه و تحفه که پیش سلطان برند مروت آن است که برغبت قبول کند. (سعدی مجالس ص 20). میخواستمت پیشکشی لایق خدمت جان نیز حقیر است ندانم چه فرستم. سعدی. بجان او که گرم دسترس بجان بودی کمینه پیشکش بندگانش آن بودی. حافظ ماهی که قدش بسرو میماند راست آیینه بدست روی خود می آراست. ، نام نوعی از خراج که در قدیم از قری میگرفته اند. (مرآت البلدان ج 1 ص 337)
پیشکشی. در پیش کردن چیزی کسی را تا او بستاند. تقدیم کردن چیزی به کسی تا بگیرد آنرا. تقدمه. بخشیدن کوچکی چیزی را ببزرگی. تقدیم کردن کهتری چیزی را به مهتری. هدیۀ کهتران به مهتران: خاقانیا بکعبه رسیدی روان بپاش گرچه نه جنس پیشکش است این محقرش. خاقانی. استخوان پیشکش کنم غم را زانکه غم میهمان سگ جگرست. خاقانی. جان پیشکشت سازم اگر پیش من آئی دل روی نمایت دهم ار روی نمائی. خاقانی. بهر چنین هودجی بار کشی دار دل پیش چنین شاهدی پیشکشی ساز جان. خاقانی. با پیشکش تو جان فرستیم ور دست رسد جهان فرستیم. خاقانی. دیده در کار لب و خالش کنم پیشکش هم جان و هم مالش کنم. خاقانی. جانا لب تو پیشکش از ما چه ستاند اینک سر و زر نقد دگر تا چه ستاند. خاقانی. چون شراب تلخ و شیرین در کشی پیشکش صد جان شیرین آورم. خاقانی. ای دل بجفات جان نهاده جان پیشکشت جهان نهاده. خاقانی. جان چه خاکست که پیش تو کشم پیشکشهای تو زر بایستی. خاقانی. دل پیشکش تو جان نهاده ست عشقت بدل جهان نهاده ست. خاقانی. تا سر دارم سر تو دارم جان پیشکش در تو دارم. نظامی. در آموختش راز آن پیشکش بدان تعبیه شد دل شاه خوش. خاقانی. ز خدمت گسی کرد و بنواختش بسی گنج زر پیشکش ساختش. نظامی. او ستده پیشکش آن سفر از سرطان تاج و ز جوزا کمر. نظامی. پیشکش خلعت زندانیان محتسب و ساقی روحانیان. نظامی. نه چندانش خزینه پیشکش کرد که بتوان در حسابش دستخوش کرد. نظامی. به هر منزلی کوعنان کرد خوش همش نزل بودند و هم پیشکش. نظامی. پس آن که شد پیشکشهای نغز که بینندگان را بر افروخت مغز. نظامی. میزبان چون ز کار خوان پرداخت بیش از اندازه پیشکشها ساخت. نظامی. چو نزلی چنین پیش مهمان کشید جز این پیشکشها فراوان کشید. نظامی. اولش پیشکش درود آورد و آنگه از مرکبش فرود آورد. نظامی. پیشکش میسازم از گلگون اشک رخش کبرت را عنان چنبر کنی. عطار. میکشم پیشکش لعل تو جان این قدر تحفۀ ما نپذیرد. عطار. تبرک و پیشکش و نوباوه و تحفه که پیش سلطان برند مروت آن است که برغبت قبول کند. (سعدی مجالس ص 20). میخواستمت پیشکشی لایق خدمت جان نیز حقیر است ندانم چه فرستم. سعدی. بجان او که گرم دسترس بجان بودی کمینه پیشکش بندگانش آن بودی. حافظ ماهی که قدش بسرو میماند راست آیینه بدست روی خود می آراست. ، نام نوعی از خراج که در قدیم از قری میگرفته اند. (مرآت البلدان ج 1 ص 337)
شخصی که به درد بیماران رسیدگی کند و به دارو شفا بخشد، حکیم جغد کسی که تداوی امراض کند کسی که مرضی را معالجه و دستوردوایی برای بهبود دهد کسی که حرفه اش معالجه بیماران و مرضی باشد طبیب. یا پزشک یکم. درجه بالای پزشکی معمول در بیمارستانها و ادارات دولتی ایران و آن بالاتر از پزشک دوم است. یا پزشک دوم. یکی از پایه های پزشکی معمول و مجری در بیمارستانها و ادارات دولتی ایران و آن پایین تر از پزشک یکم است
شخصی که به درد بیماران رسیدگی کند و به دارو شفا بخشد، حکیم جغد کسی که تداوی امراض کند کسی که مرضی را معالجه و دستوردوایی برای بهبود دهد کسی که حرفه اش معالجه بیماران و مرضی باشد طبیب. یا پزشک یکم. درجه بالای پزشکی معمول در بیمارستانها و ادارات دولتی ایران و آن بالاتر از پزشک دوم است. یا پزشک دوم. یکی از پایه های پزشکی معمول و مجری در بیمارستانها و ادارات دولتی ایران و آن پایین تر از پزشک یکم است
نوت کوچکی اسب که قبل از نوتهای اصلی قرارمیگیرد. یکی از نوت های زینت و آن نت کوچکی است که قبل از نوتهای اصلی قرار میگیرد و آن بر دو قسم است. یا پیشای تحتانی. یک دوم از نوت اصلی بم تراست. یا پیشا فوقانی. یک دوم از نوت اصلی بالاتر نوشته میشود. این دو را پیشای ساده گویند. باید دانست که پیشا امکان دارد که مضاعف باشد در این صورت پیشای فوقانی و تحتانی متفقا قبل از نوت اصلی واقع میشود. در صورتیکه پیشا ساده باشد بصورت چنگ خط خورده و اگر مضاعف باشد مانند دولا چنگ های کوچک نوشته میشود
نوت کوچکی اسب که قبل از نوتهای اصلی قرارمیگیرد. یکی از نوت های زینت و آن نت کوچکی است که قبل از نوتهای اصلی قرار میگیرد و آن بر دو قسم است. یا پیشای تحتانی. یک دوم از نوت اصلی بم تراست. یا پیشا فوقانی. یک دوم از نوت اصلی بالاتر نوشته میشود. این دو را پیشای ساده گویند. باید دانست که پیشا امکان دارد که مضاعف باشد در این صورت پیشای فوقانی و تحتانی متفقا قبل از نوت اصلی واقع میشود. در صورتیکه پیشا ساده باشد بصورت چنگ خط خورده و اگر مضاعف باشد مانند دولا چنگ های کوچک نوشته میشود
پیچ کوچک پیچ خرد، سربندزنان مقنعه: و از طرفی بازیگاه دستمال و سماع خانه دستار چنان گرم شد که مقنعه سرانداز و پیچک رقاص گشته، گروهه ریسمان و ابریشم استوانه ای که بدور آن سم یا نخ پیچیده شود بوبین کویل، انگشتری بی نگین که از شاخ و استخوان سازند، گیاهی از تیره پیچکیان که پایا میباشد و دارای گونه های متعدد است و برگهایش سر نیزه یی و دندانه دار است و گلهایش بشکل زنگوله است و بیشتر آبی رنگ و دارای جام 5 قسمتی است. گونه های این گیاه بحد وفور در ایران و آسیای صغیر میروید. شیرابه آن در تداوی بعنوان مسهل استعمال میشده است لوایه حشیشه مهبوله بروچیچکینیلوفر، کتوس، دار دوست -8 عشقه. یا پیچک باغی. نیلوفر باغی. یا پیچک دیواری. مو چسب 0 یا پیچک صحرایی. نیلوفر صحرایی
پیچ کوچک پیچ خرد، سربندزنان مقنعه: و از طرفی بازیگاه دستمال و سماع خانه دستار چنان گرم شد که مقنعه سرانداز و پیچک رقاص گشته، گروهه ریسمان و ابریشم استوانه ای که بدور آن سم یا نخ پیچیده شود بوبین کویل، انگشتری بی نگین که از شاخ و استخوان سازند، گیاهی از تیره پیچکیان که پایا میباشد و دارای گونه های متعدد است و برگهایش سر نیزه یی و دندانه دار است و گلهایش بشکل زنگوله است و بیشتر آبی رنگ و دارای جام 5 قسمتی است. گونه های این گیاه بحد وفور در ایران و آسیای صغیر میروید. شیرابه آن در تداوی بعنوان مسهل استعمال میشده است لوایه حشیشه مهبوله بروچیچکینیلوفر، کتوس، دار دوست -8 عشقه. یا پیچک باغی. نیلوفر باغی. یا پیچک دیواری. مو چسب 0 یا پیچک صحرایی. نیلوفر صحرایی