جدول جو
جدول جو

معنی پیشدار - جستجوی لغت در جدول جو

پیشدار
دارای پیش، دارای ضمه، ماما، قابله، (زمخشری)، مام ناف، پیش نشین،
حربه ای باشد بسیار بزرگ که از آهن و فولاد سازند و بر آن حلقه های چهار گوشه هم از فولاد تعبیه کنند و بدان خوک و گراز کشند، (برهان)، نیزۀ دسته ستبر و کوتاه که بدان خوک و گراز کشند، حربه ای باشد که از آهن و فولاد بسازند بر صورت نیزه و کوتاه تر از آن و چون بشکار خوک و گراز روند خوک بر ایشان حمله کندآنرا بر پیشانی گراز فرو کنند چنانکه نتواند پیش آمدن، و سپس او را با شمشیر و دشنه کشند، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
پیشدار
دارای پیش (جلو)، دارای ضمه (حرف)، حربه ای بسیار بزرگ مانند نیزه ای ستبر و کوتاه از آهن و فولاد که بر آن حلقه های چهارگوشه از فولاد تعبیه کنند و بدان خوک و گراز را کشند، ماما قابله
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیشیار
تصویر پیشیار
پیشکار، خدمتکار، مزدور، شاگرد، مددکار، معاون، برای مثال بخت ودولت چو پیشکار تواند / نصرت وفتح پیشیار تو باد (رودکی - ۵۲۱)
شاش، ادرار، مایعی زرد رنگ مرکب از آب اسید اوریک نمک طعام و املاح دیگر که از طریق آلت تناسلی دفع می شود
شاش، ادرار، پیشاب، بول، زهراب، پیشار، میزک، چامیز، چامیر، چامین، چمین، کمیز، گمیز، شاشه،
قاروره که پیشاب بیمار را در آن کنند و نزد طبیب ببرند، برای مثال بر روی پزشک زن میندیش / چون بود درست پیشیارت (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیشکار
تصویر پیشکار
کسی که در خدمت شخص بزرگ و محترمی کارهای او را اداره کند، ناظر و مباشر مخصوص، پیشیار، در کشاورزی چاهی که از آنجا شروع به لای روبی می کنند، چاه های آخر قنات، رئیس دارایی استان، کسی که زیردست شاطر کار می کند و نان را از تنور درمی آورد
فرهنگ فارسی عمید
دارای ضمه بودن، مضموم بودن حرف، دارای پیش بودن، مامائی، (زمخشری)، قابلگی، مام نافی، پیش نشینی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیشداری
تصویر پیشداری
مامائی، قابلگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشکار
تصویر پیشکار
خادم، خدمتگزار، فرمانبردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشداد
تصویر پیشداد
از پیش داده، عادل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشپار
تصویر پیشپار
حلوایی است پیشپاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشیار
تصویر پیشیار
شاگرد، معاون
فرهنگ لغت هوشیار
دنباله دار. یا گندم و آرد پی دار. که ریع بسیار دارد صاحب ریع. یا گوشت پی دار. دارای قوت دارای پی و عصب
فرهنگ لغت هوشیار
دارنده فیل، نگهبان فیل هدایت کننده فیل (در جنگ) : همه جنگ با پیلداران کنید، بر ایشان چنان تیر باران کنیدخ (شا. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیشدار
تصویر نیشدار
مانند عقرب و غیره که نیش دارد، گزنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشداد
تصویر پیشداد
نخستین قانونگزار، هوشنگ پیشداد به موجب داستان های قدیم ایران، اولین کسی بود که قانون را وضع کرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیشیار
تصویر پیشیار
شاش، ادرار، شیشه ای که ادرار بیمار در آن کنند و پیش طبیب برند، قاروره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیشیار
تصویر پیشیار
پیشکار، معاون، خدمتکار، شاگرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیشداد
تصویر پیشداد
هر یک از پادشاهان سلسله پیشدادی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیشکار
تصویر پیشکار
نوکر، پیشخدمت، کارپرداز و مباشر افراد بزرگ و محتشم، شاگرد نانوا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیشکار
تصویر پیشکار
خادم، خدمت کار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نیشدار
تصویر نیشدار
Sardonic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نیشدار
تصویر نیشدار
sardonique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نیشدار
تصویر نیشدار
ya kejeli mno
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نیشدار
تصویر نیشدار
냉소적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نیشدار
تصویر نیشدار
alaycı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نیشدار
تصویر نیشدار
তীব্র বিদ্রূপাত্মক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نیشدار
تصویر نیشدار
व्यंग्यपूर्ण
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نیشدار
تصویر نیشدار
sardonicamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نیشدار
تصویر نیشدار
sarcastisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نیشدار
تصویر نیشدار
sardonisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نیشدار
تصویر نیشدار
саркастичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نیشدار
تصویر نیشدار
саркастический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نیشدار
تصویر نیشدار
sardoniczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نیشدار
تصویر نیشدار
sardónico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نیشدار
تصویر نیشدار
sardônico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نیشدار
تصویر نیشدار
冷嘲热讽的
دیکشنری فارسی به چینی