جدول جو
جدول جو

معنی پیشاهنگی - جستجوی لغت در جدول جو

پیشاهنگی
عمل پیشاهنگ پیشرو بودن: شبانی بود گله گوسفند داشت تیسی را ز روی نام به پیشاهنگی گله مرتب گردانید، تربیت جوانان نیکو کار طبق مقررات مخصوص. توضیح این کلمه را بدین معنی در قرن حاضر برابر انگلیسی اسکاوت ترینینگ پذیرفته اند. توضیح، سازمان جهانی تربیتی و ورزشی که تشکیلات آن تا حدی شبیه سازمان نظامی است. منش افراد پیشاهنگ: آماده باش و روش آنان هر روز لااقل یک کار نیک انجام بده. است. موسس این سازمان لرد بیدن یاول است
فرهنگ لغت هوشیار
پیشاهنگی
سازمان تربیتی و ورزشی در بیشتر کشورهای جهان که شاگردان مدارس و جوانان را با منش پیشاهنگی که پرورش جسم و فکر و آمادگی برای کارهای نیک است آشنا می سازد، نوعی تعلیم وتربیت ورزشی برای شاگردان مدارس و جوانان که شبیه تعلیمات نظامی است و جوانان را ورزیده، نیکوکار و فداکار بارمی آورد
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیشاهنگ
تصویر پیشاهنگ
طلایه دار
فرهنگ واژه فارسی سره
پیشرو قافله آنکه پیش پیش کاروان رود: الا یا خیمگی خیمه فروهل، که پیشاهنگ بیرون شد ز منزل. (منوچهری)، پیشرو لشکر آنکه بر مقدمه جیش حرکت کند، هر حیوانی که پیش پیش نوع خود حرکت کند: چونکه وا گردید گله از ورود پس فتدن بز که پیشاهنگ بود. (مثنوی)، جوانی که عضو سازمان تربیتی مخصوص (پیشاهنگی) است. توضیح این کلمه را در قرن حاضر در مقابل انگلیسی بی اسکاوت پذیرفته اند. در انگلیسی دختر پیشاهنگ را گیرل - اسکاوت گویند ولی در فارسی فرق بین مذکر و مونث نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشاهنگ
تصویر پیشاهنگ
پیشرو، پیشرو لشکر، کسی که عضو سازمان تربیتی پیشاهنگی باشد، پیشرو قافله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیشاهنگ
تصویر پیشاهنگ
((هَ))
پیشرو. طلایه دار
فرهنگ فارسی معین
پارچه ای که قصاب و آهنگر و آشپز و غیره بر میان بندند تا جامه شان از چربی و آتش مصون ماند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش جنگی
تصویر پیش جنگی
کیفیت و حالت عمل پیش جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
عمل پیشاهنگ پیشرو بودن: شبانی بود گله گوسفند داشت تیسی را ز روی نام به پیشاهنگی گله مرتب گردانید، تربیت جوانان نیکو کار طبق مقررات مخصوص. توضیح این کلمه را بدین معنی در قرن حاضر برابر انگلیسی اسکاوت ترینینگ پذیرفته اند. توضیح، سازمان جهانی تربیتی و ورزشی که تشکیلات آن تا حدی شبیه سازمان نظامی است. منش افراد پیشاهنگ: آماده باش و روش آنان هر روز لااقل یک کار نیک انجام بده. است. موسس این سازمان لرد بیدن یاول است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشینگی
تصویر پیشینگی
تقدم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیش هنگ
تصویر پیش هنگ
پیشرو لشکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیراهنی
تصویر پیراهنی
منسوب به پیراهن، که از پیراهن توان کرد: پارچه پیراهنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشانی
تصویر پیشانی
جز فوقانی رخسار - میان رستنگاه مو وابروان، جبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشانی
تصویر پیشانی
جبین، جلوی سر بین ابرو و موی سر، بخت، اقبال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیشانی
تصویر پیشانی
جلو سر از زیر موها تا روی ابروها، جبهه، جبین،
کنایه از بخت، اقبال، دولت، طالع،
کنایه از لیاقت، شایستگی،
کنایه از صلابت، قوّت،
کنایه از نخوت، تکبر، برای مثال هرکه از روی تواضع بنهد «پیشانی» / پیش روی تو زهی روی و زهی پیشانی (سلمان ساوجی - ۳۹۰)
کنایه از شوخی، بی شرمی، گستاخی، پررویی
پیشانی ساییدن: پیشانی بر خاک نهادن از روی فروتنی و تواضع، سجده کردن
پیشانی سودن: پیشانی بر خاک نهادن از روی فروتنی و تواضع، سجده کردن، پیشانی ساییدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رهبر پیشاهنگی
تصویر رهبر پیشاهنگی
فرمانده پیشاهنگان
فرهنگ لغت هوشیار