جدول جو
جدول جو

معنی پیرمهر - جستجوی لغت در جدول جو

پیرمهر
(مِ)
دهی جزءدهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل. واقع در 12هزارگزی خاور کرمی و 12هزارگزی شوسۀ کرمی به بیله سوار. جلگه، گرمسیر. دارای 483 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هورمهر
تصویر هورمهر
(دخترانه)
خورشید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پریچهر
تصویر پریچهر
(دخترانه)
زیبا روی، نام همسر جمشید شاه، پریچهره
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آذرمهر
تصویر آذرمهر
(دخترانه و پسرانه)
محبت خورشید، مهربانی خورشید، مرکب از آذر+ مهر، نام یکی از موبدان ساسانی و همچنین یکی از هفت آتشکده بزرگ ایرانیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بی مهر
تصویر بی مهر
آنکه نسبت به دیگری مهر و محبت ندارد، نامهربان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیر زر
تصویر پیر زر
پیر کهن سال، پیر فرتوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیرمرد
تصویر پیرمرد
مرد پیر، مرد سال خورده و کهن سال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیغمبر
تصویر پیغمبر
پیغامبر، پیامبر، پیمبر، رسول، نبی، نبی اللّٰه، وخشور، هر شخصی که خداوند او را با الهام، وحی و یا به واسطۀ فرشته خبر دهد و اوامر خود را به او برساند و یا او را برای راهنمایی خلق به راه راست مبعوث کند، برخی از پیغمبران قدیم پیرو شریعت پیغمبر دیگر بوده اند مانند یونس نسبت به موسی
آنکه پیغامی از طرف کسی برای دیگری ببرد
پیغمبر اولوالعزم: پیامبری که تابع پیغمبر دیگر نباشد. پیغمبران اولوالعزم پنج تن بوده اند مثلاً نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد که آخرین پیغمبران است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرمهر
تصویر پرمهر
بسیار بامهرومحبت، پرمحبت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیراهش
تصویر پیراهش
پیرایش، برش دادن، خوش نما گردانیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پریمور
تصویر پریمور
پامچال، نام گیاه و گل آن با برگ های درشت و ستبر و شاخه های کوتاه که از میان آن ها ساقه ای به بلندی ۲۰ سانتی متر بالا می رود و بر سر آن گل های زیبا به رنگ های مختلف سرخ، زرد و سفید شکفته می شود و بر چند نوع است، زهر الرّبیع، پریمولا، گل نوروز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیراهه
تصویر پیراهه
پیرایه، زیب، زینت، زیور، آرایش، تهمت، افترا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیراهن
تصویر پیراهن
جامۀ نازک و کوتاه که مردان زیر لباس بر تن می کنند، جامۀ نازک و بلند زنانه
پیراهن کاغذی (کاغذین) کردن: کنایه از دادخواهی کردن. در قدیم رسم بوده که گاهی ستمدیده ای پیراهن یا جامۀ کاغذی بر تن می کرده و به پای علم داد می رفته تا داد او را از ستمگر بستانند
پیراهن مراد: پیراهنی که بعضی از زنان در روز ۲۷ رمضان با پول گدایی خریداری می کنند و در مسجد میان دو نماز ظهر و عصر می دوزند و بر تن می کنند تا حاجتشان برآورده شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیرومتر
تصویر پیرومتر
دستگاهی برای اندازه گیری درجۀ حرارت شدید، آذرسنج
فرهنگ فارسی عمید
(پُ مِ)
پرمحبت
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دیرآشنا. دیرجوش. که آسان تن به محبت ندهد. که پس از زمانی دراز ابراز محبت کند. مقابل زودکین:
فلک کو دیرمهرو زودکین است
در این محنت سرا کار وی این است.
جامی
لغت نامه دهخدا
(رُ مِ)
آلتی برای اندازه گرفتن حرارت های بسیار
لغت نامه دهخدا
مرد سالخورده مرد کهن سالمقابل پیر زن: موکلان... آن مردمان را دیدند که با پیرمرد گفتار میکردند
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه واسطه ابلاغ (کتبی یا شفاهی) باشد رسول پیام آور، قاصد پیک برید، پیغمر پیغامبر وخشور نبی رسول: و درود بر پیامبر گزیده محمد مصطفی و بر اهل بیت و یاران وی. (دانشنامه. منطق 1)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیغمبر
تصویر پیغمبر
رسول، نبی، فرستاده خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیراهش
تصویر پیراهش
پیراستن
فرهنگ لغت هوشیار
خرپیر خر کهن سال: چه کوشش کند پیر خر زیر بار تو میرو که بر باد پایی سوار. (سعدی) سالخورده نادان کهنسال بیخرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیر زر
تصویر پیر زر
پیر کهنسال، پیر کهن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیر سر
تصویر پیر سر
مو سفید، کهنسال، پیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیرمتر
تصویر پیرمتر
وسیله ای برای اندازه گیری حرارتهای بسیار بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
جامه نیم تنه ای که زیر لباس بر بدن پوشند، جبه، پیرهن، لباس بلند ونازک زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیراهه
تصویر پیراهه
آنچه بدان زینت افزاید پیرایه
فرهنگ لغت هوشیار
سابق در محبت: چرا پیشکین خواند او را سپهر که هست از چنان خسروان پیش مهر. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریمور
تصویر پریمور
گل نوروز پامچال از گیاهان گل نوروز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریچهر
تصویر پریچهر
پریروی، آنکه چهره و سیمای زیبا و پری دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر مهر
تصویر پر مهر
پر محبت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی مهر
تصویر بی مهر
نا مهربان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرمهر
تصویر پرمهر
پر محبت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیراهن
تصویر پیراهن
((هَ))
تن پوش، لباس
پیراهن عثمان کردن: بهانه کردن، دستاویز قرار دادن
پیراهن بیشتر پاره کردن: کنایه از سن و تجربه بیشتر داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیامبر
تصویر پیامبر
((پَ بَ))
پیک، کسی که پیغام را می برد، نبی، فرستاده خدا، پیغامبر، پیغمبر
فرهنگ فارسی معین