جدول جو
جدول جو

معنی پیراهش

پیراهش
پیرایش، برش دادن، خوش نما گردانیدن
تصویری از پیراهش
تصویر پیراهش
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پیراهش

پیراهش

پیراهش
پیرایش. پیراستن و زینت دادن. (برهان) :
به پیراهش نامۀ خسروی
کهن سرو را بازدادم نوی.
نظامی.
، مطلق دباغت کردن پوست
لغت نامه دهخدا

پیرایش

پیرایش
زینت دادن بکاستن، زینت کردن (مطلقا) آراستن: رسولان مبهوت و مدهوش در آرایش آن بزم و پیرایش آن مجلس بماندند، دباغت آش کردن پوست، آماده کردن ساختن
فرهنگ لغت هوشیار

پیراهن

پیراهن
جامه نیم تنه ای که زیر لباس بر بدن پوشند، جبه، پیرهن، لباس بلند ونازک زنان
فرهنگ لغت هوشیار

پیراهن

پیراهن
جامۀ نازک و کوتاه که مردان زیر لباس بر تن می کنند، جامۀ نازک و بلند زنانه
پیراهن کاغذی (کاغذین) کردن: کنایه از دادخواهی کردن. در قدیم رسم بوده که گاهی ستمدیده ای پیراهن یا جامۀ کاغذی بر تن می کرده و به پای عَلَم داد می رفته تا داد او را از ستمگر بستانند
پیراهن مراد: پیراهنی که بعضی از زنان در روز ۲۷ رمضان با پول گدایی خریداری می کنند و در مسجد میان دو نماز ظهر و عصر می دوزند و بر تن می کنند تا حاجتشان برآورده شود
پیراهن
فرهنگ فارسی عمید

پیرایش

پیرایش
با کم کردن و کوتاه نمودن چیزی را زیبا ساختن، زینت کردن
پیرایش
فرهنگ فارسی معین