جدول جو
جدول جو

معنی پیرعلی - جستجوی لغت در جدول جو

پیرعلی
(عَ)
خواجه پیرعلی، از ترکمانان معاصر میرزا عمر شیخ بن امیر تیمور. وی در تبریز بقتل رسیده است. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 562)
ابن خواجه محمد بایزید (خواجه...، ، از معاصران میرزا بایسنقر. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 596)
آق قوینلو. برادر بهاءالدین قراعثمان مؤسس سلسلۀ آق قوینلو. (از سعدی تا جامی ص 444)
لغت نامه دهخدا
پیرعلی
(عَ)
دهی از دهستان دول بخش حومه شهرستان ارومیه. واقع در 35هزارگزی جنوب خاوری ارومیه و پانصدگزی باختر شوسۀارومیه به مهاباد. جلگه، معتدل، مالاریائی. دارای 62تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه. محصول آنجا غلات و توتون. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی جوراب بافی و راه آن ارابه رو است. تابستان از شوسۀ مهاباد میتوان اتومبیل برد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یارعلی
تصویر یارعلی
(پسرانه)
یار (فارسی) + علی (عربی) یار و یاور علی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خیرعلی
تصویر خیرعلی
(پسرانه)
خیری که از علی (ع) رسیده است، آنکه خیر و نیکی اش چون خیر و نیکی علی (ع) است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شیرعلی
تصویر شیرعلی
(پسرانه)
مرکب از شیر (شجاع) + علی (بلند مرتبه)، نام طایفه ای از طوایف کهگیلویه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عینعلی
تصویر عینعلی
(پسرانه)
چشم علی، نام یکی از امامزادگآنکه مزار شریفش در تهران است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فکرعلی
تصویر فکرعلی
(پسرانه)
آنکه دارای فکر و اندیشه ای چون اندیشه علی (ع) است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نظرعلی
تصویر نظرعلی
(پسرانه)
چشم و دیده علی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زیدعلی
تصویر زیدعلی
(پسرانه)
نام شاخه ای از طایفه بیرانوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زینعلی
تصویر زینعلی
(پسرانه)
مرکب از زین (آراستگی، زیبایی) + علی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شکرعلی
تصویر شکرعلی
(پسرانه)
(به ضم شین) عربی مرکب از شکر (سپاس) + علی (بلندمرتبه)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شورعلی
تصویر شورعلی
(پسرانه)
شور (فارسی + علی (عربی) مرکب از شور (هیجان) + علی (بلندمرتبه)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پنجعلی
تصویر پنجعلی
(پسرانه)
پنج (فارسی) + علی (عربی) مرکب از پنج (پنجه) + علی (بلند مرتبه)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پیروزی
تصویر پیروزی
کامیابی، چیرگی، فتح وغلبه، چیره شدن بر دشمن
فرهنگ فارسی عمید
(عَ)
وزیر معتمد خلیل سلطان فرزند میرانشاه بن امیرتیمور و کشندۀ وی. بگفتۀ ابن عربشاه در عجائب المقدور وی پس از مرگ تیمور بر امیرزاده پیرمحمد نیز قیام و دعوی استقلال کرده است. میرزا شاهرخ پس از استقرار بر تخت سلطنت بدفع پیرعلی تاز همت برگماشت و هنگام گریز متعاقب حملۀ ببلخ پیرعلی بدست یاران خود مقتول گشت. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 503 و صص 564- 566) (تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 402) (از سعدی تا جامی ص 413)
لغت نامه دهخدا
(عَ تُ کَ)
از ترکمانان معاصر میرزا شاهرخ. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 145)
لغت نامه دهخدا
(عَ دِهْ)
دهی جزء دهستان خشکبیجار بخش خمام شهرستان رشت واقع در 10هزارگزی خمام. جلگه، مرطوب. دارای 298 تن سکنه. بدانجا از کناره اتومبیل میرود. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(عَ قِ)
از معاصران الملک الناصر سلطان مصر. هنگامی که حسام الدین بدر چاشنی گیر و سیف الدین سالار درصدد استقلال برآمدند و ملک ناصر از قاهره بحصار کرک رفت و معاندان بر سلطنت چاشنی گیر متفق القول شدند این پیرعلی قبچاق را بنیابت برداشتند. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 261)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
از شعبات طایفۀ جاکی از تیره لیراوی، از طوایف کوه گیلویۀ ایران و گویا سابقاً مرکب از هزار خانواده بوده با طایفۀ شهرویی که شعبه ای از آن است در 1256 هجری قمری از فارس متواری شده و به طرف رامهرمز و عربستان و شوشتر رفته اند. چندی بعد ولایت فارس تیره های شیرعلی را به کوه گیلویه آورده در محل بوالفریس سکنی دادند تا بعد از چندی مجدداً به اطراف پراکنده گردیدند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ج 3 ص 89)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی جزء دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر. واقع در 22هزارگزی شمال خاوری مشکین شهر و 3هزارگزی کرمی اردبیل. کوهستانی و معتدل. دارای 43 تن سکنه. آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است (نام قدیمی ده پرزلو میباشد). (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
امیر پیرولی، برادر امیرولی و امیرخسروشاه، از یاران سلطان محمود میرزا فرزند سلطان ابوسعیدگورکانی. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 191، 194، 294)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی از دهستان چناورد بخش آخورۀ شهرستان فریدن. واقع در 20هزارگزی جنوب خاور آخوره و 12هزارگزی راه عمومی مالرو. کوهستانی، سردسیر. دارای 413 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و حبوبات و تریاک و پشم و روغن. شغل اهالی زراعت و گله داری راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
لقب پیرعلی است که نیابت سالار را داشت در زمان سلطنت ملک ناصر بر مصر به سال 707 هجری قمری سیف الدین سالار و حسام الدین بدر چاشنی گیر که از امیران ممتاز و بانفوذ بودند بر ملک ناصر شوریدند و اشراف و اعیان راگرد آورده، در تعیین پادشاهی که از عهدۀ ضبط حوزۀاسلام بیرون تواند آمد، مشورت خواستند. همه بر سلطنت چاشنی گیر هم قول شدند و زمام حل و عقد مهام امور به دست سالار داده شد و منصب نیابت به پیرعلی قبچاق تفویض گردید. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 261 شود
لغت نامه دهخدا
(قُ)
دهی از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه. واقع در 27/5هزارگزی جنوب خاوری قره آغاج و 44هزارگزی جنوب شوسۀ مراغه به میانه. کوهستانی، معتدل، مالاریائی. آب آن از رودخانه. محصول آنجا غلات و نخود و بزرک. شغل اهالی زراعت. صنایع دستی جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
یا شیرعلی خان لودی. مؤلف کتاب ’مرآت الخیال’ که تذکرۀ شعراست و بحثی در فنون ادبی دارد و تألیف آن به سال 1102 هجری قمریپایان یافته و به سال 1324 هجری قمری در بمبئی به سعی و اهتمام خان صاحب میرزا محمد ملک الکتاب شیرازی چاپ شده است. رجوع به مقدمه و خاتمۀ مرآت الخیال شود
یا شیرعلی خان. سومین از خاندان بارکزایی (افغانستان). (جلوس 1280 هجری قمری خلع توسطانگلیسیان 1296 هجری قمری). (از فرهنگ فارسی معین)
یازدهمین از خانان خوقند از حدود 1256 تا 1261 هجری قمری (یادداشت مؤلف) (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(عَ بَ)
حاکم ساوه بعهد سلطان مراد میرزا فرزند یعقوب میرزا. وی بدست این امیرزاده بقتل رسیده است. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 445 و 446)
لغت نامه دهخدا
(عَ دَ)
از امرای بزرگ اطراف همدان و حاکم شوشتر از جانب شاه شجاع. ویرا با سلطان احمد بن سلطان اویس جلایر محاربه ای است که در آن بقتل رسیده است. رجوع به تاریخ گزیده ص 721، 722 و حبیب السیر ج 3 چ خیام ص 245، 247 و تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 305 و تاریخ مغول ص 461 و ذیل جامعالتواریخ رشیدی ص 205، 208، 213، 214، 215، 216، 223، 224 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ هَُ)
صاحب کتاب کشف المحجوب، از مردم قریۀ هجویر، بحدود غزنین. وفات 456 هجری قمریرجوع به هجویری شود. (قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 158)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی از دهستان مایوان بخش حومه شهرستان قوچان. واقع در42هزارگزی باختر قوچان و 20هزارگزی جنوب باختری شوسۀ قدیمی قوچان به شیروان. کوهستانی و معتدل. دارای 205 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و تریاک و میوه جات شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ سُ)
از یاران و سران لشکر امیرتیمور گورکان. وی در جنگ تیمور با ایلدرم بایزید سلطان عثمانی شرکت داشته است. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 507 و 510)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پرعقلی
تصویر پرعقلی
پر خردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیرایی
تصویر پیرایی
در ترکیبات بمعنی عمل پیراستن آید سرو پیرایی ناخن پیرایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیروزی
تصویر پیروزی
نصرت و ظفر یافتن بر اعدا باشد، کامیابی، توفیق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیروزی
تصویر پیروزی
ظفر، توفیق، موفقیت، فتح
فرهنگ واژه فارسی سره
از محله های شهرستان بابل
فرهنگ گویش مازندرانی