جدول جو
جدول جو

معنی پیرشهید - جستجوی لغت در جدول جو

پیرشهید
(شَ)
دهی از دهستان گلیان بخش شیروان شهرستان قوچان واقع در 2هزارگزی جنوب شیروان، سر راه مالرو عمومی شیروان به گلیان. جلگه، معتدل دارای 345 تن سکنه. آب آن از چشمه و رودخانه محصول آنجا غلات و تریاک و انگور و میوه جات و بنشن. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیرامید
تصویر پیرامید
جسم مخروطی با وجوه جانبی مثلث به یک راس مشترک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیراهیدن
تصویر پیراهیدن
پیراستن، برش دادن، تراش دادن، بریدن و کم کردن زیادتی و ناهمواری چیزی برای خوش نما گردانیدن آن، مثل بریدن شاخه های زائد درخت یا زدن موی سر، دباغت کردن پوست حیوانات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیرهند
تصویر پیرهند
پیراهن، جامۀ نازک و کوتاه که مردان زیر لباس بر تن می کنند، جامۀ نازک و بلند زنانه
فرهنگ فارسی عمید
(گِ رِهْ زَ دَ)
دباغت دادن چیزی را. (آنندراج). پیراستن
لغت نامه دهخدا
هرم،
از این کلمه بصورت جمع اهرام مصر مرادست، رجوع به اهرام شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دهی از دهستان ورکوه بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. واقع در 13هزارگزی خاور چقلوندی و 2هزارگزی جنوب راه شوسۀ خرم آباد به چقلوندی. کوهستانی، سردسیر، مالاریائی، دارای 6 تن سکنه. آب آن از چشمه سار، محصول آنجا غلات و تریاک و صیفی. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی، سیاه چادربافی و راه آن مالرو است. ساکنین از طایفۀ بیرالوند هستند و در ساختمان و سیاه چادر سکونت دارند و برای تعلیف احشام در حوالی ییلاق و قشلاق میروند. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی از دهستان طیبی سرحدی بخش کهگیلویۀ شهرستان بهبهان. واقع در 4هزارگزی جنوب قلعه رئیسی مرکز دهستان. کوهستانی، سردسیر، مالاریائی. دارای 75 تن سکنه. آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات و برنج و پشم و لبنیات. شغل اهالی زراعت و حشم داری. صنایع دستی قالیچه و پارچه بافی. ساکنین ازطایفۀ طیبی هستند. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(رَ هََ)
پیرهن. (آنندراج). پیراهن. پیراهان. پیراهن را گویند که به عربی قمیص خوانند. (برهان). رجوع به پیراهن شود:
من ترا پیرهندم و زیباست
کهن من کلیچه ماندۀ من.
سوزنی (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(پَرْ رِ شَ)
شهپر. (شعوری ج 1 ص 254)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیراهیدن
تصویر پیراهیدن
زینت دادن پیراستن، دباغت کردن چیزی را پیراستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیرامید
تصویر پیرامید
فرانسوی سنبوسه (هرم برهان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیرهند
تصویر پیرهند
پیراهن: من ترا پیرهندم و زیباست کهن من کلیچه مانده من. (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار