پیرار، سال پیش از سال گذشته، دو سال قبل از سال حاضر، سال پیش از پارسال، عام عام اول: پیرارسال کو سوی ترکان نهاد روی بگذاشت آب جیحون با لشکری گران، فرخی
پیرار، سال پیش از سال گذشته، دو سال قبل از سال حاضر، سال پیش از پارسال، عام عام اول: پیرارسال کو سوی ترکان نهاد روی بگذاشت آب جیحون با لشکری گران، فرخی
عام اوّل، پار، سال گذشته، عام ماضی، و رجوع به پار ... شود: گر دگرگون بود حالت پارسال چونکه دیگر گشت باز امسال حال، ناصرخسرو، - امثال: پارسال دوست امسال آشنا، چونکه آید سال نو گوئی دریغ از پارسال، سال به سال دریغ از پارسال، رجوع به امثال و حکم شود
عام ِ اوّل، پار، سال گذشته، عام ماضی، و رجوع به پار ... شود: گر دگرگون بود حالت پارسال چونکه دیگر گشت باز امسال حال، ناصرخسرو، - امثال: پارسال دوست امسال آشنا، چونکه آید سال نو گوئی دریغ از پارسال، سال به سال دریغ از پارسال، رجوع به امثال و حکم شود
ایام پیری، روزگار پیری، گاه پیری: گفت کاندیشه نیستت ز وبال که نهی تهمتم به پیران سال، ناصرخسرو، دوستان هیچ مپرسید که چون شد حالم با جوانی نظر افتاد بپیران سالم، حسن دهلوی
ایام پیری، روزگار پیری، گاه پیری: گفت کاندیشه نیستت ز وبال که نهی تهمتم به پیران سال، ناصرخسرو، دوستان هیچ مپرسید که چون شد حالم با جوانی نظر افتاد بپیران سالم، حسن دهلوی
که پیکار سازد. که جنگ در اندازد. که رزم آغازد. که حرب ترتیب دهد: ز بس خشت گردان پیکارساز شده پیل چون در نیستان گراز. اسدی. نمدپوشی آمد بجنگش فراز جوانی جهانسوز پیکارساز. سعدی
که پیکار سازد. که جنگ در اندازد. که رزم آغازد. که حرب ترتیب دهد: ز بس خشت گردان پیکارساز شده پیل چون در نیستان گراز. اسدی. نمدپوشی آمد بجنگش فراز جوانی جهانسوز پیکارساز. سعدی