درمی که در زمان کیان رایج بوده، و هر درمی به پنج دینار خرج میشده است. (برهان) : هزار و صد و شصت قنطار بود درم بد کزو پنج دینار بود که بر پهلوی موبد پارسی همی نام بردش به پیداوسی. فردوسی. نخستین صد و شصت پیداوسی که پیداوسی خواندش پارسی. فردوسی. پراکنده افکنده پیداوسی همه چرم پیداوسی پارسی. فردوسی
درمی که در زمان کیان رایج بوده، و هر درمی به پنج دینار خرج میشده است. (برهان) : هزار و صد و شصت قنطار بود درم بد کزو پنج دینار بود که بر پهلوی موبد پارسی همی نام بردش به پیداوسی. فردوسی. نخستین صد و شصت پیداوسی که پیداوسی خواندش پارسی. فردوسی. پراکنده افکنده پیداوسی همه چرم پیداوسی پارسی. فردوسی
سکه ای در قدیم بارزش پنج دینار: (هزار و صد و شصت قنطار بود درم بدکزو پنج دینار بود) که بر پهلو موبد پارسی همی نام بردش به پنداوسی) (فردوسی) توضیح ولف در فهرست شاهنامه (بنداوسی) کرده و در کلمه اخیر گوید: (سکه ای بارزش پنج دینار)، احتمال میرود که کلمه مصحف پنداذس باشد
سکه ای در قدیم بارزش پنج دینار: (هزار و صد و شصت قنطار بود درم بدکزو پنج دینار بود) که بر پهلو موبد پارسی همی نام بردش به پنداوسی) (فردوسی) توضیح ولف در فهرست شاهنامه (بنداوسی) کرده و در کلمه اخیر گوید: (سکه ای بارزش پنج دینار)، احتمال میرود که کلمه مصحف پنداذس باشد
دهی جزء دهستان حومه بخش کوچصفهان شهرستان رشت. واقع در 2هزارگزی جنوب خاور کوچصفهان و 2هزارگزی جنوب خاور راه مالرو عمومی. جلگه، معتدل، مرطوب. دارای 650 تن سکنه. آب آن از نهر تورود از سفیدرود. محصول آنجا برنج و ابریشم و صیفی کاری. شغل اهالی زراعت و مکاری و راه آن مالرو است. آثار ابنیۀ قدیم از آجر و سوفال و غیره در نواحی این ده دیده میشود. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی جزء دهستان حومه بخش کوچصفهان شهرستان رشت. واقع در 2هزارگزی جنوب خاور کوچصفهان و 2هزارگزی جنوب خاور راه مالرو عمومی. جلگه، معتدل، مرطوب. دارای 650 تن سکنه. آب آن از نهر تورود از سفیدرود. محصول آنجا برنج و ابریشم و صیفی کاری. شغل اهالی زراعت و مکاری و راه آن مالرو است. آثار ابنیۀ قدیم از آجر و سوفال و غیره در نواحی این ده دیده میشود. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
حالت و چگونگی پیدا. ظهور. مقابل نهان. وضوح. روشنی. استبانت. ابانت. آشکاری. ذیوع. شهود. هویدائی. مقابل پنهانی: زش ازو پاسخ دهم اندر نهان زش به پیدائی میان مردمان. رودکی. بوقتی کز شرف گویند با خورشید همتائی دل سلطان نگهداری بپنهانی و پیدائی. فرخی. چون بند کرد در تن پیدائی این جان کارجوی نه پیدا را. ناصرخسرو. جان ز پیدائی و نزدیکیست گم چون شکم پرآب و لب خشکی چو خم. مولوی. شرع، پیدائی و راه دین، بداهت
حالت و چگونگی پیدا. ظهور. مقابل نهان. وضوح. روشنی. استبانت. ابانت. آشکاری. ذیوع. شهود. هویدائی. مقابل پنهانی: زش ازو پاسخ دهم اندر نهان زش به پیدائی میان مردمان. رودکی. بوقتی کز شرف گویند با خورشید همتائی دل سلطان نگهداری بپنهانی و پیدائی. فرخی. چون بند کرد در تن پیدائی این جان کارجوی نه پیدا را. ناصرخسرو. جان ز پیدائی و نزدیکیست گم چون شکم پرآب و لب خشکی چو خم. مولوی. شرع، پیدائی و راه دین، بداهت
موجود و مهیا: مردم چشم کواکب ریخت از باران اشک بحر گفتا آدم آبی ز من پیداورست. ملاطغرا (ازآنندراج). موی خود را بیجهت سنبل پریشان میکند نی کسی مشاطه اش نی شانه ای پیداورست. (از آنندراج). چون کند در هند قصد طوف سلطان نجف ناقۀ صالح بپیش حجره اش پیداورست. (از آنندراج)
موجود و مهیا: مردم چشم کواکب ریخت از باران اشک بحر گفتا آدم آبی ز من پیداورست. ملاطغرا (ازآنندراج). موی خود را بیجهت سنبل پریشان میکند نی کسی مشاطه اش نی شانه ای پیداورست. (از آنندراج). چون کند در هند قصد طوف سلطان نجف ناقۀ صالح بپیش حجره اش پیداورست. (از آنندراج)
اسحاق بن ابراهیم بن شاذان الزیداونی السوسی، مکنی به ابویعقوب. وی از حسن بن سلام روایت دارد و ابوبکر بن القمری از وی روایت کرده است. (از لباب الانساب ج 1 ص 517)
اسحاق بن ابراهیم بن شاذان الزیداونی السوسی، مکنی به ابویعقوب. وی از حسن بن سلام روایت دارد و ابوبکر بن القمری از وی روایت کرده است. (از لباب الانساب ج 1 ص 517)
پنداوسی. پیداوسی. آقای دکتر معین در ذیل پنداوسی آرد: ولف در فهرست شاهنامه ’بنداوسی’ را باعلامت استفهام آورده و رجوع به پیداوسی کرده و در کلمه اخیر گوید: ’سکه ای به ارزش پنج دینار’. احتمال میرود که کلمه، مصحف ’پنداذس’ یونانی، پنج، پنج تن، پنج چیز باشد. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به پیداوسی در همین لغت نامه شود
پنداوسی. پیداوسی. آقای دکتر معین در ذیل پنداوسی آرد: ولف در فهرست شاهنامه ’بنداوسی’ را باعلامت استفهام آورده و رجوع به پیداوسی کرده و در کلمه اخیر گوید: ’سکه ای به ارزش پنج دینار’. احتمال میرود که کلمه، مصحف ’پنداذس’ یونانی، پنج، پنج تن، پنج چیز باشد. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به پیداوسی در همین لغت نامه شود
سکه ای در قدیم بارزش پنج دینار: (هزار و صد و شصت قنطار بود درم بدکزو پنج دینار بود) که بر پهلو موبد پارسی همی نام بردش به پنداوسی) (فردوسی) توضیح ولف در فهرست شاهنامه (بنداوسی) کرده و در کلمه اخیر گوید: (سکه ای بارزش پنج دینار)، احتمال میرود که کلمه مصحف پنداذس باشد
سکه ای در قدیم بارزش پنج دینار: (هزار و صد و شصت قنطار بود درم بدکزو پنج دینار بود) که بر پهلو موبد پارسی همی نام بردش به پنداوسی) (فردوسی) توضیح ولف در فهرست شاهنامه (بنداوسی) کرده و در کلمه اخیر گوید: (سکه ای بارزش پنج دینار)، احتمال میرود که کلمه مصحف پنداذس باشد