جدول جو
جدول جو

معنی پیتلوس - جستجوی لغت در جدول جو

پیتلوس
سفره مار
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کیلوس
تصویر کیلوس
مایعی شیری رنگ که در اثر جذب مواد غذایی از رودۀ کوچک، در عروق لنفاوی یافت می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پالوس
تصویر پالوس
بالوس، کافوری که آن را با چیزی شبیه کافور مخلوط کرده باشند، کافور مغشوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیلور
تصویر پیلور
سوداگر، فروشندۀ دوره گرد و خرده فروش که اشیای خرده ریزه مانند نخ، سوزن، مهره و مانند آن می فروشد، سقط فروش، سقطی، چرچی، خرده فروش، پیله ور
ابریشم فروش، فروشندۀ قز، قزّاز، ابریشمی، کسی که پیله می خرد و ابریشم می ریسد
فرهنگ فارسی عمید
دریچه ای در پایین معده که محتویات معده از طریق آن وارد روده می شود، باب المعده
فرهنگ فارسی عمید
(پَ)
فرهنگ اسدی نخجوانی، ، صوت، آوا
لغت نامه دهخدا
(لُسْ)
نام سه قصبه در پلوپونس یعنی شبه جزیره موره از یونان قدیم، یکی درالیده و دیگری در تری فیلیا و سومی در مسینیا و کنار دریا واقع شده است و گویند این اخیر کرسی نسطور بوده است و بگفتۀ استرابون دومین. و آن در محل قصبۀ ناوارین قرار داشته. (رجوع به قاموس الاعلام ترکی و نیز ایران باستان ج 1 ص 767 شود)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
نان خورشی است که از ماست و شیر و مغز گردکان سازند. بتکوب. و ظاهراً مصحف پتکوب یا بتکوب باشد
لغت نامه دهخدا
نام کوهی منفرددر اواسط مجارستان در ساحل راست رود دانوب و مرتفعترین قلۀ آن 755 گز بلندی دارد و در 23 هزارگزی شمال غربی بوداپست واقع گشته است، (قاموس الاعلام ترکی)
نام ایالت مستقلی در مجارستان در جوار کوه پیلیس، (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(پِ پو)
دریاچه ای است واقع بین روسیه و استونی که بوسیلۀ رود ناروا به خلیج فنلاند می پیوندد
لغت نامه دهخدا
(پُ لِ وِ)
نام کرسی بخش لت از ولایت کائورس نزدیک لت بفرانسه. دارای راه آهن و 1745 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(کُسْ)
یکی از حکمای سبعۀ یونان باستان. وی در سال 650 قبل از میلاد پیش از میلاد در جزیره می تی لن تولد یافت و در 579 درگذشت. پیتاکوس خطابه ای چند درباره قوانین داشته است که اکنون در دست نیست. (ترجمه تمدن قدیم فوستل دو کولانژ ص 467).
صاحب قاموس الاعلام ترکی آرد: از حکمای سبعۀ معروف یونان قدیم است. وی بسال 650 قبل از میلاد در مدللی متولد شد و بسال 579 وفات یافت و برای طرد و منکوب ساختن غاصبان ادارۀ میهن خویش اتحادی منعقد ساخت. در موقع کشمکش با فرینون از سرداران آتن این عهدنامه را بپارچۀ سفیدی پیچیده زیر سپر خود نگاهداشته بود و در نتیجه بفیروزی نایل گردید. هموطنانش وی را بسر کار آوردند و بتشکیل یک ادارۀ حکیمانه موفق شد. نظامات و قوانینی بسیار خوب وضع و آنگاه که کناره گیری کرد مقداری اراضی به وی دادند مختصری برداشت و بقیه را باز پس داد. امثالی حکیمانه از وی نقل کرده اند. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(لُمْ)
نام ژوبین گران وزن رومیان
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نوعی مار بمازندران که شکاف گونه ای در زیر دارد و بپشت خوابد و حشرات بر آن شکاف گرد آیند و چون انبوهی بسیار گرد آیند مار آن شکاف بهم آرد و آن حشرات را هضم کند. لو (در تنکابن)
لغت نامه دهخدا
یکی از منجمان و سیاحان قدیم در قرن چهارم قبل از میلاد که در شهر مارسلیا میزیسته است، هموطنانش وی را مأمور بسیاحت جهان شمالی کردند، وی پس از دور زدن اسپانیول وارد دریای مانش گردید و تا جزیره توله رفت، تواریخ قدیمه سیاحت دیگری نیز بدو نسبت دهند، شاید این بار بدریای بالتیک هم رفته باشد و کتابی درباره اقیانوس اطلس نگاشته، مناسبت مد و جزر را با قمر کشف کرده و عدم تصادف و تطابق کامل ستارۀ قطبی را با نقطۀ حقیقی قطب بیان کرده و طول و عرض مارسلیا را تعیین نموده است، فقراتی از آثارش را پیدا و طبع و نشر کرده اند، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
نام دیگر او ن اپت لم پسر اخیلس و دای دامی، پس از تسخیر تروا آندر ماک بیوۀ هکتر را که اسیر گرفته بودبزنی کرد و چون بیونان بازگشت پادشاهی اپیر را اساس نهاد (از اساطیر یونانی) نیز رجوع به پیروس شود
لغت نامه دهخدا
پادشاه اپیر، مولد حدود 318 قبل از میلاد وی بعلت جنگهائی که باروم کرد مشهورست اما او برخلاف نصایح عاقلانۀ وزیر مشاور خردمند خود موسوم به سیبیاس لشکری به ایطالیا بحرب روم فرستاد و در دو میدان هراکله و آسکولوم (279) پیروز شد و علت فتح او چند مربط فیل بود که در سپاه خویش داشت و رومیان تا آن روز این جانور مهیب را ندیده بودند لیکن در این دو پیروزی تلفات او به اندازه ای بود که چون تبریک فتح به او گفتند به استهزاء پاسخ داد ’برای اینکه یکباره نابود شویم فقط یک فتح دیگر ضرور است’، و ’پیروزی پیرهوس’ برای نمودن پیشرفتی اندک در برابر زیانی بسیار، مثلی سائر شدست، و در جنگ بنوان از رومیان شکست خورد، در هنگام تسخیر آرگز (آرگس) (272 قبل از میلاد) پیر زالی از بام سفالی بر سر وی زد و کشته شد، فوستل دوکولانژ گوید: پادشاه اپیروس بود که چندین بار با رومیان مصاف داد و در هراکلا و آسکولوم آنان را درهم شکست سپس بیونان بازگشت و به اسپارتا حمله برد لکن در آن جنگ شکست یافت و سرانجام درآرگس بدست زنی سالخورده بهلاکت رسید (272 قبل از میلاد)، (ترجمه تمدن قدیم فوستل دوکولانژ ص 468)، شرح حال وی ذیل کلمه پیروس نیز ثبت افتاده است بدانجا رجوع شود
لغت نامه دهخدا
(نُلْسْ)
نام کرسی بخش ’هت - لوآر’ ازآرندیسمان به ریکد به فرانسه. دارای 360 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(سِ)
تلفظ چینی اسم پیروز پسر یزدگرد سوم. (رجوع به مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی ص 13 و احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 197 شود)
لغت نامه دهخدا
مقلوب پیلغوش و پیلغوش نیز مبدل پیلگوش (است که بجهت پهنی برگ آنرا بگوش پیل تشبیه کرده اند. (آنندراج). گلی است از جنس سوسن و آنرا سوسن آسمانگون خوانندو بر کنارهای آن خالهای سیاه و چینهای کوچک افتاده است. (برهان). لوف الصغیر. لوف. (انجمن آرا). گلی است از جنس سوسن آزاد که آنرا آسمان گون سوسن خوانند و بر کنارۀ او نقط سیاه باشد و رخنۀ کوچکی. (نسخه ای از لغت نامۀ اسدی) ، خانه مورچه. (ناظم الاطباء) ، دهان و گوش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
نهری بجانب شمال شرقی روسیه و آن از کوه اووالی واقع در حدود ایالت دولکدا سرچشمه گیرد و در خطۀ پرم، بسوی جنوب غربی جاری شود و پس از طی مسافتی در حدود 100 هزار گز بنهر کامه که از رودخانه های تابع ولگا میباشد ریزد. قسمت اعظم از مجرای آن برای سیر ’صال’، یعنی تیرهای به هم بسته صلاحیت دارد و مجرایش به التمام برای سیر سفائن مناسب است. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(لَ وَ)
نوعی از حریر لطیف که از آن اقمشۀ نفیس کنند. (شعوری ج 1 ص 261)
لغت نامه دهخدا
نام ده کوچکی دارای صد خانوار از توابع انارمرز در ساری مازندران، (سفرنامۀ رابینو ص 48 و 49 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
در زبان های فرنگی پیشوندی است که هزار را می رساند قیلوس لاتینی پختار مواد غذایی داخل معده که با عصیر معدی و دیاستاز های معده آمیخته و مخلوغ شده و بصورت مایعی کمابیش غلیظ در آمده قیلوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالوس
تصویر پالوس
کافور مغشوش پالوس بالوس بالوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیلوا
تصویر پیلوا
دارو فروش، عطار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیلور
تصویر پیلور
خرده فروش، پیله ور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیلاس
تصویر پیلاس
عاج فیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیغلوش
تصویر پیغلوش
پیلگوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیلور
تصویر پیلور
((وَ))
داروفروش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیلوت
تصویر پیلوت
((لُ))
شمعک، طبقه همکف ساختمان که ارتفاع آن از بقیه طبقه ها کمتر است و معمولاً به عنوان پارکینگ و موتورخانه و یا انباری استفاده می شود
فرهنگ فارسی معین
مواد غذایی داخل معده که با شیره معده و دیاستازهای معده آمیخته و مخلوط شده و به صورت مایعی کمابیش غلیظ در آمده، قیلوس
فرهنگ فارسی معین
تکه ای از پوست پشم دار گوسفند به اندازه ی سکه ی دو ریالی
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی گیاه یا گل های زرد
فرهنگ گویش مازندرانی
سفره مار
فرهنگ گویش مازندرانی