جدول جو
جدول جو

معنی پیتاپور - جستجوی لغت در جدول جو

پیتاپور
نام قصبه ای است در هندوستان، در ایالت کوداوری از دائرۀ مدراس، در 54 هزارگزی شمال شرقی راجه ماندری و در فاصله ده هزارگزی از ساحل خلیج بنگاله، عشر سکنۀ آن مسلمانند و مدارس مشهور دارد و مرکز قضا باشد، و این قضا وقتی راجه نشین مستقل بوده است، (قاموس الاعلام ترکی)، اکنون جزء مملکت هندوستان است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

شهری در نواحی فارس، (یادداشت مؤلف) :
سپهداری بگیلان رفت و گرگان ...
یکی دیگر به بیشاپور و شیراز
یکی دیگر به خوزستان و اهواز،
(ویس و رامین)،
بشاوور، بشاپور، از اعمال کورۀ شاپورخره، بشاپور را بتازی نویسند و اصل آن بی شاپور است و تخفیف را بی از آن بیفکنده اند و شاپور نویسند، (فارسنامۀابن البلخی چ کمبریج ص 142)، رجوع به شاپور، شاوور وبشاپور شود
لغت نامه دهخدا
(کُسْ)
یکی از حکمای سبعۀ یونان باستان. وی در سال 650 قبل از میلاد پیش از میلاد در جزیره می تی لن تولد یافت و در 579 درگذشت. پیتاکوس خطابه ای چند درباره قوانین داشته است که اکنون در دست نیست. (ترجمه تمدن قدیم فوستل دو کولانژ ص 467).
صاحب قاموس الاعلام ترکی آرد: از حکمای سبعۀ معروف یونان قدیم است. وی بسال 650 قبل از میلاد در مدللی متولد شد و بسال 579 وفات یافت و برای طرد و منکوب ساختن غاصبان ادارۀ میهن خویش اتحادی منعقد ساخت. در موقع کشمکش با فرینون از سرداران آتن این عهدنامه را بپارچۀ سفیدی پیچیده زیر سپر خود نگاهداشته بود و در نتیجه بفیروزی نایل گردید. هموطنانش وی را بسر کار آوردند و بتشکیل یک ادارۀ حکیمانه موفق شد. نظامات و قوانینی بسیار خوب وضع و آنگاه که کناره گیری کرد مقداری اراضی به وی دادند مختصری برداشت و بقیه را باز پس داد. امثالی حکیمانه از وی نقل کرده اند. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(وَ / وُ)
پشاور. پیشاوور. شهرمعروف ناحیت پنجاب به پاکستان. شهری است از پاکستان غربی واقع در ایالت شمال غربی در سرحد افغان و دارای موقع نظامی مهم و 125 هزار سکنه. رجوع به کلمه برشاور در جهانگشای جوینی ج 2 ص 140 و حاشیۀ آن و کلمه پور و شاپور در کتاب رودکی تألیف نفیسی ج 1 ص 168 شود. شهری بر سر شاهراه فلات ایران بجلگۀ هند شمالی و از مراکز مهم نشر زبان و ادبیات فارسی در دوره های بعد از اسلام. شهری در منتهای شمال شرقی خطۀ پنجاب نزدیک سرحد افغانستان، روی نهر کابل و در 220 هزارگزی شهر کابل. این شهر مدت مدیدی جزء افغانستان و مرکز ایالت نیمه مستقلی بوده است. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ وَ)
موجود و مهیا:
مردم چشم کواکب ریخت از باران اشک
بحر گفتا آدم آبی ز من پیداورست.
ملاطغرا (ازآنندراج).
موی خود را بیجهت سنبل پریشان میکند
نی کسی مشاطه اش نی شانه ای پیداورست.
(از آنندراج).
چون کند در هند قصد طوف سلطان نجف
ناقۀ صالح بپیش حجره اش پیداورست.
(از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
اقوامی بودند که قبل از آریائیان در مازندران (طبرستان) ساکن بوده و مسکن آنان را تاپورستان نامیده اند که بعدها طبرستان شده ... بنابر روایت دلیوس دوست آنتوان که در لشکرکشی بر ضد پارتها همراه قیصر بود و از جملۀ فرماندهان محسوب می شد میان ’ورا’ ورود ارس که سرحد ارمنستان و آتروپاتی (آذربایجان) است 2400 استادراه است همه زمین آتروپاتی خرم و خندان و برومند است اما ناحیۀ شمالی آن تمام کوهستان سخت و سرد است و در آنجا جز قبایل کوهستانی کسی منزل ندارد از قبیل کادوسی ها، امردها، تاپورها، و کورتی ها همه این طوایف به راهزنی مشغولند و مرکب از بوقی و مهاجرند که بمیل خود به آنجا آمده اند، (تاریخ کرد یاسمی ص 162)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیکادور
تصویر پیکادور
سوار کاری که در تاخت حیوانی مهاجم مانند گاو و جز آنرا بنیزه زند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیشاپور
تصویر نیشاپور
گوشه ایست در دستگاه شور نشاببورک نیشاپورک نشاپورک نشابور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشتاور
تصویر پشتاور
تپانچه ششلول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیکادور
تصویر پیکادور
((دُ))
سوارکاری که در تاخت حیوانی مهاجم مانند گاو و جز آن را به نیزه زند
فرهنگ فارسی معین
گورستان کهنه، نام مکانی در سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
لباس های کهنه
فرهنگ گویش مازندرانی
درخت پوسیده
فرهنگ گویش مازندرانی