- پیانو
- نام دستگاهی که با آن مینوازند، یکی از آلات موسیقی
معنی پیانو - جستجوی لغت در جدول جو
- پیانو
- آلت موسیقی به صورت صندوقی بزرگ و پایه دار، دارای یک ردیف شستی در جلو آنکه با نواختن هر شستی، چکشی به یک سیم کشیده شده برخورد می کند و به این طریق اصوات ایجاد می شود
- پیانو ((نُ))
- یکی از ابزارهای موسیقی که دارای شاسی است و با فشار سر انگشتان دست بر روی شاسی ها نواخته می شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آهویی، خانه شش پهلو و گچ بری و مقرنس کاری آهو پای
نوعی گچ بری و مقرنس کاری، آهوپا
مست مست مست طافح مستی که سر از پای نشناسد
دوغ ترش که خشک کرده باشند کشک قورت ترف: نیکی بگزین و بد بنادان ده، روغن بخر و جدا کن از پینو. (ناصرخسرو)
مست، بسیار مست، مست مست
کشک، ماده ای جامد یا مایع از انواع لبنیات که از جوشاندن دوغ تهیه می شود، قروت، کتغ، تیکوز، کتخ
قره قروت، مادۀ خوراکی ترش مزه که از جوشاندۀ غلیظ شدۀ آب ماست تهیه می شود، لیولنگ، کشک سیاه، هلباک، ترپک، ترف، ریخبین، هبولنگ، رخبینبرای مثال شعر ژاژ از دهان من شکر است / شعر نیک از دهان تو پینو (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۹)
قره قروت، مادۀ خوراکی ترش مزه که از جوشاندۀ غلیظ شدۀ آب ماست تهیه می شود، لیولنگ، کشک سیاه، هلباک، ترپک، ترف، ریخبین، هبولنگ، رخبین
مست مست، مستی که سر از پای نشناسد
عمل پیانو سازی
آنکه پیانو سازدصانع پیانو، آنکه پیانو را مرمت و تعمیر کند
عمل پیانو زن
آنکه پیانو نوازد پیانیست
نواختن پیانو