جدول جو
جدول جو

معنی پیاس - جستجوی لغت در جدول جو

پیاس
تشنگی
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیام
تصویر پیام
(پسرانه)
الهام، وحی، پیغام، الهام، وحی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پیاز
تصویر پیاز
ساقۀ زیرزمینی، مدور، خوراکی و لایه لایۀ گیاه پیاز به رنگ سفید، قرمز یا زرد، گیاه علفی این ساقه با برگ های نوک تیز و گل های سفید مایل به سبز، ساقۀ زیرزمینی و تغییرشکل یافتۀ گروهی از گیاهان تک لپه ای که با ورقه های نازک پوشیده شده است
پیاز دشتی: گیاه علفی پایا با پیاز بزرگ و گل های کوچک و خوشه ای به رنگ سفید یا سفید مایل به خاکستری و برگ های دراز و نوک تیز که پیاز آن کاربرد دارویی دارد، پیاز موش، عنصل، اشقیل، اسقیل
پیاز مغز تیره: قسمت مخروطی شکل و بالایی نخاع که در کنترل برخی اعمال غیر ارادی مانند ضربان قلب نقش دارد
پیاز مو: در علم زیست شناسی قسمتی از مو در پوست سر که مو را تغذیه می کند و باعث رشد آن می شود
پیاز موش: گیاه علفی پایا با پیاز بزرگ، گل های کوچک و خوشه ای به رنگ سفید یا سفید مایل به خاکستری و برگ های دراز و نوک تیز که پیاز آن کاربرد دارویی دارد
عنصل: پیاز دشتی، گیاه علفی پایا با پیاز بزرگ، گل های کوچک و خوشه ای به رنگ سفید یا سفید مایل به خاکستری و برگ های دراز و نوک تیز که پیاز آن کاربرد دارویی دارد
اشقیل: پیاز دشتی، گیاه علفی پایا با پیاز بزرگ، گل های کوچک و خوشه ای به رنگ سفید یا سفید مایل به خاکستری و برگ های دراز و نوک تیز که پیاز آن کاربرد دارویی دارد
اسقیل: پیاز دشتی، گیاه علفی پایا با پیاز بزرگ، گل های کوچک و خوشه ای به رنگ سفید یا سفید مایل به خاکستری و برگ های دراز و نوک تیز که پیاز آن کاربرد دارویی دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاس
تصویر سیاس
کسی که سیاست کند، سیاست مدار، کسی که خوب داوری کند، حیله گر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پلاس
تصویر پلاس
فرشی که از پشم به رنگ های مختلف می بافند و پرز ندارد، گلیم، جامۀ پشمی خشن و ستبر که قلندران و درویشان بر تن می کنند، برای مثال برکنی از شاهد مجلس لباس / اطلس و پوشش پلاس اندرپلاس (جامی- مجمع الفرس - پلاس)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیاس
تصویر قیاس
برسی چیزی با روی چیز دیگر از روی مشابهت، سنجش، مقایسه، اندازه گیری، گمان، اندازه
قیاس مع الفارق: قیاس کردن چیزی با چیز دیگر بی آنکه مناسبت و اشتراکی میان آن دو باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیام
تصویر پیام
سخن یا مطلبی کتبی یا شفاهی که از طرف کسی برای دیگری فرستاده شود، پیغام، خبر، برای مثال در راه عشق وسوسۀ اهرمن بسی ست / پیش آی و گوش دل به پیام سروش کن (حافظ - ۷۹۶)
پیام رساندن (گزاردن، آوردن): منتقل کردن پیام کسی به دیگری، برای مثال گوش دلم بر در است تا چه بیاید خبر / چشم امیدم به راه تا که گزارد پیام (سعدی - لغت نامه - پیام گزاردن)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیلس
تصویر پیلس
استخوان فیل، عاج، پیلسته، بیلسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایاس
تصویر ایاس
ایاز، نسیم شب، نسیم سرد، باد خنک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیان
تصویر پیان
مست، بسیار مست، مست مست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیوس
تصویر پیوس
پیوسیدن، امید، انتظار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پتاس
تصویر پتاس
ماده ای سفید و بی بو، که از ترکیب اکسیژن با پتاسیم حاصل می شود و در صنعت صابون سازی، شیشه سازی و تهیۀ مواد حشره کش و سفید کننده کاربرد دارد، جوهر قلیا، نمک قلیا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیلاس
تصویر پیلاس
عاج فیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیلس
تصویر پیلس
پیلسته عاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاس
تصویر سیاس
سخن چینی و چغلی
فرهنگ لغت هوشیار
انتظار امید: با عقل کار دیده بخلوت شکایتی میکردم از نکایت گردون پرفسوس. گفتم زجور اوست که ارباب فضل را عمر عزیز میرود اندر سر پیوس. (ابن یمین)، طمع توقع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پییس
تصویر پییس
فرانسوی نمایشنامه، دانه، پینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیاب
تصویر پیاب
ته دریا، قعرآب، نهایت هرچیز، تاب وطاقت
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است خوردنی که حصه داخل زمین آن مدور یا شبیه به آن است بقدر تخم مرغ یا کوچکتر و یا بزرگتر و با شاخی سبز و باریک و با طعمی تند، رنگ ته پیاز سفید و زرد و سرخی خاص است و در آن چند طبقه رویهم است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیام
تصویر پیام
خبر و پیغام، پیغامی که بوسیله مکتوب ادا کنند، رسالت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیان
تصویر پیان
مست مست مست طافح مستی که سر از پای نشناسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پطاس
تصویر پطاس
گل چاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلاس
تصویر پلاس
گلیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایاس
تصویر ایاس
نا امید شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جیاس
تصویر جیاس
جنبنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیاس
تصویر دیاس
خرمنکوب کوفتن به پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پتاس
تصویر پتاس
جوهر قلیا که جسمی است سفید و بی بو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیاس
تصویر قیاس
اندازه گرفتن، سنجیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلاس
تصویر پلاس
سرگردان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پلاس
تصویر پلاس
((پَ))
جامه پشمینه و خشن که درویشان پوشند، گلیم، تکه ای از پارچه کهنه، مکر و حیله و روش مکر و حیله دانستن، اثاثیه منزل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیان
تصویر پیان
مست مست، مستی که سر از پای نشناسد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیام
تصویر پیام
((پَ))
خبر یا سخنی را به دیگری رساندن، سلام، درود، وحی، الهام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پتاس
تصویر پتاس
((پُ))
جسمی سفید رنگ و محکم و باریک جهت سفید کردن پارچه، تهیه صابون و جوهر قلیا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قیاس
تصویر قیاس
سنجش، هم سنجی، فرا سنجی
فرهنگ واژه فارسی سره
تشنگی، تشنه
دیکشنری اردو به فارسی