معنی سیاس - فرهنگ فارسی عمید
معنی سیاس
- سیاس
- کسی که سیاست کند، سیاست مدار، کسی که خوب داوری کند، حیله گر
تصویر سیاس
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با سیاس
سیاس
- سیاس
- استاد و ماهر در سیاست. (یادداشت بخط مؤلف). کسی که سیاست میکند و حراست مینماید و نیک داوری میکند. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
سیاس
- سیاس
- سائس، سیاسی، سیاستمدار، مدیر
متضاد: بی سیاست، سیاست دان، سیاست شناس، حسابگر، حیله گر، سیاست کننده، تنبیه کننده
فرهنگ واژه مترادف متضاد