جدول جو
جدول جو

معنی پیازدانه - جستجوی لغت در جدول جو

پیازدانه
(نَ / نِ)
تخم پیاز
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نازدانه
تصویر نازدانه
(دخترانه)
فرزند محبوب پدر و مادر، دردانه
فرهنگ نامهای ایرانی
(نَ / نِ)
گیاهی که تخمک و دانۀ آن برهنه است. رجوع به بازدانگان شود، شاماخچه، سینه بند طفلان. (سروری) (آنندراج) (انجمن آرا) (شعوری) :
در کام ما حلاوت شهد شهادت است
ای بی شریک، شهد شهادت مکن شرنگ
در عمر خویش بر تو نیاورده ایم شک
در مهد بسته اند بدین گونه بازرنگ.
سوزنی (از شعوری) (از فرهنگ ضیاء).
، قنداغ کودک، کمربند. (ناظم الاطباء) ، تنگ. ریسمانی که بدان بار و پالان را محکم می بندند، باهوش. زیرک. ذهین. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان کرارج بخش حومه شهرستان اصفهان، جلگه، معتدل، دارای 180 تن سکنه، آب آن از زاینده رود و چاه، محصول آنجا غلات و ذرت و صیفی و پنبه و تریاک، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن ماشین رو است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
پیاز خرد بریدۀ در روغن سرخ کرده، پیاز بقطعات کوچک و خرد بریده و بر روغن سرخ کرده، پیاز روغن
لغت نامه دهخدا
(شَیْ یا نَ / نِ)
مانند شیادان
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
بچۀ محبوب پدر و مادر. دردانه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی از دهستان کرارج بخش حومه شهرستان اصفهان، واقع در 7 هزارگزی جنوب خاوری اصفهان و یک هزارگزی راه کرارج ببراگون، دارای 22 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیاز دانه
تصویر پیاز دانه
تخم پیاز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازدانه
تصویر نازدانه
کودک محبوب پدر و مادردردانه
فرهنگ لغت هوشیار
پلاتیم
فرهنگ گویش مازندرانی
بوته ی پیاز، یک عدد پیاز بخش غده ی گیاه پیاز
فرهنگ گویش مازندرانی