جدول جو
جدول جو

معنی پیار - جستجوی لغت در جدول جو

پیار
نفر بعدی، همکار بعدی، کمک ویاری
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیام
تصویر پیام
(پسرانه)
الهام، وحی، پیغام، الهام، وحی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زیار
تصویر زیار
(پسرانه)
نام نیای آل زیار، سلسله ای از پادشاهان و امرای ایرانی نژاد در گرگان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پایار
تصویر پایار
پار، در سال گذشته، سال گذشته، سال پیش، پارسال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیار
تصویر دیار
کس، کسی، صاحب دیر، ساکن دیر، دیرنشین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیان
تصویر پیان
مست، بسیار مست، مست مست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عیار
تصویر عیار
زرنگ، چالاک، تردست، دزد
هر یک از عیاران که انسان هایی دلیر و جوانمرد و حامی ضعفا بوده اند، این طبقه در دورۀ عباسی در خراسان، سیستان، بغداد و نواحی دیگر ظهور کردند
کنایه از جسور و بی پروا، کسی که بی پروا زندگی خود را به خوشی و کامروایی می گذراند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیزر
تصویر پیزر
پوشال، نی باریک، لوخ، جگن، آنچه لای پالان اسب یا الاغ را با آن پر می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیار
تصویر تیار
موج، موج دریا
آماده، مهیا، ساخته، مالش، مالش دادن و لوله ساختن تریاک
تیار کردن: آماده ساختن، مهیا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیرا
تصویر پیرا
پیراستن، پسوند متصل به واژه به معنای پیراینده مثلاً بوستان پیرا، پوست پیرا، ناخن پیرا
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
مرغی است مشابه بلبل در صورت و صوت لیکن سبزرنگ و خردتر از آن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
سال پیش از پارسال دو سال پیش از سال حاضر پیرار سال: هرگز نیامده است و نیاید گذشته باز بر قول من گوا بس پیرار و یار من. (ناصرخسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیار
تصویر شیار
زمینی که به جهت زراعت با گاو آهن شکافته باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیار
تصویر سیار
بسیار سیر کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیاب
تصویر پیاب
ته دریا، قعرآب، نهایت هرچیز، تاب وطاقت
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است خوردنی که حصه داخل زمین آن مدور یا شبیه به آن است بقدر تخم مرغ یا کوچکتر و یا بزرگتر و با شاخی سبز و باریک و با طعمی تند، رنگ ته پیاز سفید و زرد و سرخی خاص است و در آن چند طبقه رویهم است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیام
تصویر پیام
خبر و پیغام، پیغامی که بوسیله مکتوب ادا کنند، رسالت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیان
تصویر پیان
مست مست مست طافح مستی که سر از پای نشناسد
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی جگن که در آب روید لوخ رخ حلفاء فیلکون پاپیروس. توضیح هر چیز سست بی دوام را بدان تشبیه کنند و آن بکار پر کردن پالان حیوانات و ساختن باد زن آید: باد زن گاهی تواند دست او را بوسه داد کاش ما هم اعتبار پیزری میداشتیم. (حمیدی طهرانی)، مطلق حشواز پیزر و غیر آن. یا پیزر به (در لای) پالان کسی گذاشتن، بدروغ و چاپلوسی ویرا فریفتناو را بمتملق ستودن هندوانه زیر بغل وی نهادن، یا پیزر در جوال گذاشتن، در حقه بازی و فریب دادن مهارت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جیار
تصویر جیار
آهک افروخته، آتش دل
فرهنگ لغت هوشیار
میوه ای سبز و دراز و درشت که آنرا خام می خورند بوته آن دارای ساقه های نرم و سست و برگهای دندانه دار و گلهای زرد و بر سه قسم است خیار بالنگ و چنبر و درختی
فرهنگ لغت هوشیار
مس زرد رومی خور داد ماه سیم رومی یکی از ماه های سریانی لاتینی تازی گشته هوا (هوا پارسی است) یکی از ماههای مشهور رومی مطابق ماه سوم بهار
فرهنگ لغت هوشیار
درست، تمام، راست، کامل، مهیاو صحیح، و بمعنی موج دریا و موج آب هم هست
فرهنگ لغت هوشیار
لبیشه لباشه ریسمانی بر سر چوبی که با آن دهان ستور بندند تا ناآرامی نکند
فرهنگ لغت هوشیار
پستان آلای آمیزه ای سرگین و خاک که برپستان مالند تابچگان از شیر خوردن باز مانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیار
تصویر دیار
پیدا، پدیدار صاحب دیر، دیر نشین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایار
تصویر پایار
سال گذشته سنه ماضیه پار
فرهنگ لغت هوشیار
مخلوق اهریمنی که از پی تباه کردن و ضایع ساختن آثار نیک و آفریدگار اهورمزدا پدید آمده مخلوق اهریمنی دیو، آفت بلا عیب مصیبت، مهیب زشت نازیبا، دشمنی مخالفت ضدیت بغضا عداوت عناد، مکر فریب حیله دغا، شدت سختی نفاذ حکم -7 (تداول زنان) دشنامی سخت قبیح است: لکاته پتیاره، و بال کوکب و بال ستاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پجار
تصویر پجار
پج پژ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیار
تصویر فیار
صنعت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دیار
تصویر دیار
سامان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سیار
تصویر سیار
جنبنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیجر
تصویر پیجر
پیجو
فرهنگ واژه فارسی سره
زیبایی، عزیزم
دیکشنری اردو به فارسی
زیبا، دوست داشتنی
دیکشنری اردو به فارسی