- پژمریدگی(پَ مُ دَ /دِ)
پژمرده شدگی. حالت آنچه پژمرده باشد
معنی پژمریدگی - جستجوی لغت در جدول جو
- پژمریدگی
چگونگی پژمریده حالت آنچه پژمرده شده باشد پژمردگی پژمرده شدگی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حالت پژمرده بودن، پلاسیدگی، کنایه از افسردگی، برای مثال به کار اندر آی این چه پژمردگی ست / که پایان بیکاری افسردگی ست (نظامی۶ - ۱۱۰۰)
(پَ مُ دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
حالت آنکه پژمرده باشد. افسردگی. ذبول، غمناکی:
بکار اندرآی این چه پژمردگی است
که پایان بیکاری افسردگی است.
نظامی.
پژمردگیست در پی هر تازگی که هست
پیوسته روی تازه نباشد عروس را.
(از تاریخ گیلان مرعشی)
بکار اندرآی این چه پژمردگی است
که پایان بیکاری افسردگی است.
نظامی.
پژمردگیست در پی هر تازگی که هست
پیوسته روی تازه نباشد عروس را.
(از تاریخ گیلان مرعشی)
افسردگی، دلمردگی، ذبول، غمگینی، غمناکی
متضاد: بشاشت
متضاد: بشاشت
