- پژمریدنی
- که بتواند پژمریدن قابل پژمریدن
معنی پژمریدنی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چگونگی پژمریده حالت آنچه پژمرده شده باشد پژمردگی پژمرده شدگی
پژمردن
افسردنی قابل پژمردن
پژمردن، افسرده شدن، اندوهگین شدن، در هم کشیده و پلاسیده شدن، پژمرده شدن
چگونگی و حالت پژمرنده
که پژوهیدن آن ضروری است در خور پژوهیدن
پژمرده
افسردگی، غمناکی
حالت پژمرده بودن، پلاسیدگی، کنایه از افسردگی، برای مثال به کار اندر آی این چه پژمردگی ست / که پایان بیکاری افسردگی ست (نظامی۶ - ۱۱۰۰)
پژمرده، برای مثال چون برگ لاله بوده ام و اکنون / چون سیب پژمریده بر آونگم (رودکی - ۵۲۶)
Shabbiness
убогость
Schäbigkeit
занедбаність
desgaste
fatiscenza
deterioro
vétusté
sjofelheid
ความเสื่อมโทรม
kerusakan
تهالكٌ
जीर्णता
רִקבּוּבִית
perişanlık
uchakavu
জীর্ণতা
بدحالی